گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سرف نویسه گردانی: SRF سرف . [ س ُ ] (اِ) سرفه که به عربی سُعال خوانند : پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف .کسایی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی صرف الحدیث صرف الحدیث . [ ص َ فُل ْ ح َ ](ع اِ مرکب ) زیادتی در سخن و آراستگی و آرایش آن بزیادت . مأخوذ از صرف الدراهم که زیادت قیمت بعض آن بر بعض ... صرف استبعاد این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صرف نظر کردن صرف نظر کردن . [ ص َ ف ِ ن َ ظَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) صرف نظر. چشم پوشی . اغماض . تعمیة. غمض عین . رجوع به صرف نظر شود. صرف همت کردن صرف همت کردن . [ ص َ ف ِ هَِ م ْ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همت بر کاری گماشتن . صرف وقت کردن در پی کاری . کوشش کردن در چیزی یا در پی چیزی . صرف بیجاده رنگ صرف بیجاده رنگ . [ ص ِ ف ِ دَ / دِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب زعفرانی باشد. (برهان ) : بیا ساقی آن صرف بیجاده رنگ بمن ده که ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود