گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سرف نویسه گردانی: SRF سرف . [ س ُ ] (اِ) سرفه که به عربی سُعال خوانند : پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف .کسایی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه واژه معنی سرف سرف . [ س َ ](ع مص ) خوردن سرفه برگ درخت را. || پرورش بد کردن مادر بچه را با فزونی شیر. (منتهی الارب ). سرف سرف . [ س َ رَ ] (ع مص ) خطا کردن . (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || فزونی کردن در جاه و در خرج مال . (ناظم ... سرف سرف . [ س َ رَ / س ُ رُ ] (اِ) درد گلو و سینه که بسبب سرفه کردن بهم رسیده باشد. (برهان ) (شرفنامه ). درد گلو که از کثرت سرفه باشد و سرفیدن م... سرف سرف . [ س ُ رُ ] (اِ) خاریدن کام . (برهان ). سرف سرف . [ س ُ رُ ] (ع اِ) چیزی است سفید که به بافته ٔ کرمک ابریشم ماند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سرف سرف سرف سرف . [ س ُ س ُ ] (اِ مرکب ) سرفان . سرفه کنان : پیری مرا به زرگری افکند ای شگفت بی گاه و دود زردم و همواره سرف سرف زرگر فرونشاند کرف سی... رعیت داری القنانة و اقطاع عربی سرف ترکی استانبولی رعیت‌داری ، سرف‌داری یا سرواژ(به فرانسوی: Servage) به موقعیت اجتماعی-اقتصادی روستاییان ناآزاد در نظام فئودالیته اشاره‌دارد. رعیت‌داری چهرهٔ نرم‌شدهٔ ب... صرف (sarf) (در دستور زبان) این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ مند mand (پهلوی)، 2ـ پرفاس parfâs (سغدی)*** فانکو آدینات 09163657861 صرف صرف . [ ص َ ] (ع مص ) گردانیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ). بگردانیدن . (زوزنی ). گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). باز گردانیدن کودکان را از مک... صرف صرف . [ ص َ ] (ع اِ) گردش روزگار. (دهار). ج ، صروف . گردش زمانه . (غیاث ). شب و روز، و هما صرفان . (منتهی الارب ). دهر. ج ، صروف . (غیاث ). صرف ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود