اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سعدی

نویسه گردانی: SʽDY
سعدی . [ س َ ] (اِخ ) ده بزرگی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. در سه هزارگزی شمال خاور شیراز. هوای آن معتدل و دارای 2008 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، انگور، سبزیجات و شغل اهالی زراعت است . دبستان دارد و مقبره ٔ سعدی نزدیک قریه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سادی . (ع ص ، اِ) ششم . گویند جاء فلان سادساً و سادیاً و ساتاً، فمن قال سادساً بناه علی السدس ، و من قال ساتاً بناء علی لفظ ست ، و من قال س...
سادی . (ع ص ) شتر مهمل و بخود گذاشته شده ، مر واحد و جمع راست . (منتهی الارب در ماده ٔ «س دی »).
صادی . (ع ص ) نعت فاعلی از صدی . تشنه . || خرمابن دراز بی آب مانده . ج ، صوادی . (منتهی الارب ).
علی صعدی . [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن صلاح بن علی بن محمدبن عبداﷲ صعدی یمانی زیدی . محدث و اصولی بود و در حدود سال 1070 هَ . ق . درگذشت . او...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.