اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلاءة

نویسه گردانی: SLAʼ
سلاءة. [ س ُل ْ لا ءَ ] (ع اِ) خار خرمابن . ج ، سلاء. یکی سُلاّء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
صلاح الدین .[ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) زرکوب . وی یکی از مشایخ صوفیه است و خرقه ٔ او بچند واسطه به شیخ ضیاءالدین ابونجیب سهروردی می رسد و مولان...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) صفدی خلیل بن ایبک بن عبداﷲ. وی ادیبی مورخ و دارای تصانیف سودمند و بسیار است . به سال 696 هَ . ق . در صف...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) علائی خلیل بن کیکلدی بن عبداﷲعلائی دمشقی ، محدثی فاضل و بحاث بود. به سال 694 هَ . ق . به دمشق متولد شد ...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) کورانی حلبی ، وی قاضی و از کتاب مترسلین و او را شعری فراوان است . مولد او به حلب بود و هم بدان جا به سا...
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) محمد منصور از ممالیک بحری از 762 تا 764 هَ . ق . حکومت داشت . (ترجمه ٔ تاریخ طبقات سلاطین اسلام ص 72).
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) موسی . رجوع به قاضی زاده ٔ رومی شود.
صلاح الدین . [ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) یوسف . رجوع به صلاح الدین ایوبی شود.
گشاده سلاح . [ گ ُ دَ / دِ س ِ ] (ص مرکب )سلاح را رها کرده . اسلحه از تن بازکرده : سوی شاه ترکان نهادند سرگشاده سلاح و گسسته کمر. فردوسی .گشا...
اسلحه‌خانه یا سلاح‌خانه، به محل نگهداری و گردآوری سلاح‌ها، ابزار، تجهیزات و مهمات جنگی گفته می‌شود. اسلحه و مهمات از اسلحه‌خانه به آوردگاه‌ها گسیل می‌...
صلاح پیه سی . [ ص َ پ َ ی َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر. در 30هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 30هزارگزی شوسه ٔ اهر ب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.