سلب
نویسه گردانی:
SLB
سلب . [ س ُ ] (ع ص ) زنی و ناقه ای که بچه اش مرده باشد یا ناتمام افکنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ثلب . [ ث ُ ] (ع اِ) ج ِ ثلوب .
ثلب . [ ث ِ ] (اِخ ) نام صحابی است و یا آن تلب است .
صلب . [ ص َ ] (ع مص )بر دار کشیدن . (منتهی الارب ). بر دار کردن . (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) : ...
صلب . [ ص َ ] (اِخ ) وادی صلب بین آمد و میافارقین است . (معجم البلدان ).
صلب . [ ص ُ ل َ ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ).
صلب . [ ص ُ ل ُ ] (ع اِ) ج ِ صَلیب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به صلیب شود.
صلب . [ ص ُل ْ ل َ ] (ع ص ) سخت . || استوار. || (اِ) سنگ فسان . (منتهی الارب ). حجرالمسن .
صلب . [ ص َ ل َ ] (ع اِ) چربش استخوان و فی الحدیث : لما قدم مکة اتاه اصحاب الصلب ؛ ای الذین یجمعون العظام و یستخرجون ودکها و یأتدمون به ....
صلب . [ ص ُ ] (ع ص ) رست . (منتهی الارب ). || سخت . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) : آنکه در بخشش راد است و به رادی چو علی آنکه در مذهب صل...
صلب . [ ص ُ ] (اِخ ) جوهری آرد که آن موضعی است به صَمّان . (معجم البلدان ).