اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سیم کش

نویسه گردانی: SYM KŠ
سیم کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) (از: سیم ، مفتول + کش ، کشنده ، جرار). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). استاد مفتول کش اعم از آنکه مفتول طلا، نقره ، آهن و امثال آن بکشد. (برهان ). مفتول کش . (انجمن آرا). مفتول کش خواه مفتول نقره باشد و یا طلا و یا آهن . (ناظم الاطباء). کسی که تار گلابتون سازد. (آنندراج ) :
بچهره ٔ زر و اشک چو سیم خویش خوشم
که یاد میدهد از گلعذار سیم کشم .

سیفی (از آنندراج ).


|| کسی که اموال مردم را بکشد و زرها را بگیرد. (آنندراج ). گیرنده و کشنده ٔ اموال . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از مردم جرار و چیزی گیرنده و چیزی واکننده و جرکننده باشد. (برهان ) :
بس زر رخسارکان دریاکشان سیم کش
بر صدف گون ساغر گوهرفشان افشانده اند.

خاقانی .


|| (ن مف مرکب ) سیم کشیده . که تارهای سیم در آن کشیده باشند.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سیم کش . [ ک ُ] (نف مرکب ) (از: سیم ، نقره ۞ + کش ، کشنده ، قاتل ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کنایه از مسرف و بوالفضول . (آنندراج ). بسیار خ...
حسن سیم کش زاده .[ ح َ س َ ن ِ ک َ دَ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ خلوتی فیضی مولوی رومی واعظ (1036 - 1102 هَ . ق .). شیخ زاویه ٔ میربخاری بود. او راست ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.