سیم کش . [ ک ُ] (نف مرکب ) (از: سیم ، نقره
۞ + کش ، کشنده ، قاتل ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کنایه از مسرف و بوالفضول . (آنندراج ). بسیار خرج کننده . (فرهنگ رشیدی ). متلف سیم . (غیاث اللغات ). کنایه از مردم مسرف و بسیار خرج کننده . (برهان )
: ازپس کنیت سگی چیست بشهر نام ما
دردکش ملامتی سیم کش قلندری .
خاقانی .
سیم کشانی که بزر مرده اند
سکه ٔ این سیم بزر برده اند.
نظامی .
سیم کشان کآتش زر کشته اند
دشمن خود را به شکر کشته اند.
نظامی (مخزن الاسرار ص 135).
|| (ن مف مرکب ) طالب مال و اسباب و نگاهدارنده . (برهان ). کنایه از طالب دنیا چه گویااو کشته و عاشق سیم است . (آنندراج ). به این معنی ظاهراً بفتح کاف است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).