شاعر
نویسه گردانی:
ŠAʽR
شاعر. [ ع ِ ] (ع اِ) نام هر یک از دو رگ که در دو ورک شاخ شاخ شوندو مجموع آن دو را شاعران گویند. (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
پیراهن شاعر/ بلوز شاعر/پیراهن دزدان دریایی (poet shirt, poet blouse or pirate shirt). نوعی پیراهن توردار به صورت بلوز گشاد با آستینهای کامل اسقف وار ...
شاعر بنی امیه . [ ع ِ رُ ب َ اُ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) شهرت اخطل غیاث بن غوث نصرانی الاصل مکنی به ابومالک . وی از فحول شعرای عصر اموی است که...
ذوالنون شاعر. [ ذُن ْ نو ن ِ ] (اِخ ) نام طبیب و شاعری ایرانی معاصر شاه اسماعیل صفویست و او در خدمت سام میرزا صاحب تذکره پسر شاه اسماعیل ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لباسی که در زیر دثار پوشند. ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر / سپیده دم ،که هوا چاک زد شِعار سیاه ."حافظ"
لباسی که در زیر دثار پوشند. ز دوستان تو آموخت در طریقت مهر / سپیده دم ،که هوا چاک زد شِعار سیاه ."حافظ"
این واژه اربی است و پارسی آن این است: هیگال higâl (لری: heregâla)
شعار. [ ش َ ] (ع اِ) درخت درهم پیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درخت بسیارمایه در زمین نرم که مردم ...
شعار. [ ش ِ ] (ع اِ) جل اسب . || علامت و نشان اهل جنگ و سفر که یکدیگر را بدان شناسند و آن چیزی است که در وقت جنگ و در تاریکی شب یکدیگ...
شعار. [ ش ِ ] (ع اِ) نشان و علامت . (ناظم الاطباء). علامت . نشان . ج ، شُعُر. (مهذب الاسماء). || نشانه ٔ گروهی از مردم که بوسیله ٔ آن یکدیگر...