شام . (اِخ ) نام مملکتی است که در گذشته شامل اردن و سوریه و لبنان و فلسطین بود و درباره ٔ وجه تسمیه و تاریخ جغرافیایی آن لغویان و جغرافی نویسان و مورخان اقوالی دارند که فشرده ای از آن را در این جا می آوریم . صاحب تاج العروس در وجه تسمیه ٔ آن گوید: شهری که در جهت چپ قبله قرارگرفته باشد یا آن شهری که فرزندان کنعان چون بر سر دوراهی رسیدند بسمت چپ رفتند و یا آنکه منسوب باشد به سام بن نوح و اصلاً این کلمه سام بوده است و سپس سین تبدیل به شین گشته است : ولی این قول را بسیاری از مورخان نامی نادرست دانسته اند زیرا گویند که سام هرگز پای بدانجا ننهاده و آن را ندیده است چه رسد به آنکه او آن را ساخته باشد. و وجه دیگر آن زمین را که شامات است اینکه برنگ سپید و سرخ و سیاه است و پس از تحقیق درباره ٔ وجوه فوق وجه اول را پسندیده اند. مؤلفان انجمن آرا و آنندراج نویسند که نام قدیم آن اراضی سوریه بود و اکنون نیز آن را سیریه نامند و لغت سریانی (یا سوریانی ) منسوب به اهالی آنجا است . صاحب معجم البلدان نویسد: احتمال میرود شام مشتق از الید الشؤمی بمعنی دست چپ باشد و اما قول به این که چون در جهت قبله قرارگرفته بدین نام خوانده شده است نادرست باشد زیرا قبله را راست و چپ نباشد و در یکی از کتب فارسی قدیم دیده است که آن را شامین میگفتند و عرب آن را باختصار شام خوانده است . صاحب اقرب الموارد گوید: بمعنی آن زمین باشد که شامات است یعنی سپید و سرخ و سیاه و بنابراین مشتق از شامه بمعنی خال باشد. مؤلف قاموس کتاب مقدس و فرید وجدی پس از ذکر شرح مفصلی در تاریخ جغرافیایی شام گویند: نام مملکتی است که عبرانیان آن را آرام میخواندند و شام پیش از سال
333 ق . م . تابع ایران بوده و در
300 ق . م . در تحت تصرف سلوکس افتاد و سپس در سال
164 ق . م . پارتیان بعضی از مقاطعه های مشرق شام را به دستیاری متریداتس اول بتصرف درآوردند. و از آن پس در سال
64 ق . م . تمام شام به دست رومیان افتاد و در سال
632 م . به دست لشکریان اسلام فتح گردید و از آن پس به دست صلیبیها افتاد و در سال
1517 م . سلاطین عثمانی آن را بتصرف خویش درآوردند. وپس از پایان جنگ جهانی اول تحت قیمومیت فرانسه درآمد و حدود شام در این هنگام بشرح زیر بوده است : از شمال به آسیای صغیر؛ از مشرق به رود فرات و کویر؛ و ازجنوب به جزیرة العرب و از غرب بدریای مدیترانه . و مساحت آن یکصدهزار کیلومتر مربع بود و شصت میلیون تن سکنه ٔ آن را اقوامی با مذاهب گوناگون تشکیل میدادند.و پس از جنگ جهانی اول به کشورهای متعددی بنامهای : اردن ، فلسطین ، سوریه و لبنان تقسیم گردید. نام شام در شعرهای پارسی بسیار آمده است از جمله
: از این ظفر که توکردی بترک رفت بشار
از این هنر که تو جستی بشام رفت خبر.
رودکی .
تو ایدری و شم تو رسیده است بشام
رواست که شمنان پیش روی تو بشمند.
رودکی .
زین بند بیابی تو بدل ناحیت روم
چون یافت وی از بند بدل ناحیت شام .
رودکی .
از چاشت تا بشام ترا نیست ایمنی
گر مرتراست مملکت از چاچ تا بشام .
ناصرخسرو.
شام کنی طمع چو گیری عراق
مصرت پیشست چو رفتی بشام .
ناصرخسرو.
هم از شام صبح سعادت رسید
ز اطراف چین تا به اکناف شام .
سوزنی .
شاه شرف امیر خراسان که نام او
گسترده شد بجود و هنر در عراق و شام .
سوزنی .
به شام یا خراسان بمصر یا توران
به روم یا حبشستان بهند یا سقلاب .
خاقانی .
چون نه شعری نه سهیل است و نه مهر
یمن و شام و خراسان چه کنم .
خاقانی .
که نیست چون تو سخن پروری بشرق و به غرب
نه چون من است ثناگستری بشام و عراق .
خاقانی .
خردمند مردی در اقصای شام
گرفت از جهان کنج غاری مقام .
سعدی .
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام .
سعدی .
|| در تداول عامه بر شهر دمشق نیز اطلاق شود و ترکیبات خرابه ٔ شام . بازار شام . شهر شام . اسراء یا اسیران شام . در تداول عامه خاصه در سوگواری شیعیان بر واقعه ٔ جانگداز کربلا و اسارت بازماندگان حضرت امام حسین (ع ) سخت رائج و زبانزد است .
-
امثال :
شام اصغر ؛ در این شعر مراد ابهر است که خاقانی آن را بشام اکبر یعنی خود شام تشبیه کرده است
: تا کنون از قدس خاک اولیا
گفتم ابهر بین که شام اصغر است .
خاقانی .
مثل بازار شام ؛ اسباب و ادواتی آشفته و درهم .(امثال و حکم دهخدا). رجوع به دمشق و سوریه شود.