شام لفظی است تاریخی جغرافیایی که به منطقه نسبتاً گستردهای از خاورمیانه اطلاق میشود که در جنوب رشتهکوههای توروس، شمال صحرای عرب، غرب میانرودان (بینالنهرین) و در جوار کرانهٔ شرقی دریای مدیترانه قرار دارد.
این منطقه دربرگیرنده سرزمینهایی است که کشورهای کنونی سوریه، اردن، لبنان، فلسطین و اسرائیل برآن بنا شده هستند. گاهی بخشهایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار میآورند.
شام خود بخشی از خاور نزدیک بهشمار میآید و اصطلاحی که در زبانهای اروپایی برای شام استفاده میشود Levant است که واژهای فرانسوی و به معنای طلوعکننده است. در زبانهای خاورمیانه برای اشاره به Levant عبارت شرق طالع نیز به کار رفته است.[۱]
از شهرهای مهم ناحیه شام میتوان به دمشق، انطاکیه و حلب اشاره کرد.
این سرزمین در زمان ابوبکر ضمیمه قلمرو اسلام گشت و بعد از خلفای راشدین، تا زمان عباسیان، موقعی که امویان حاکم بر بلاد اسلام بودند مرکز خلافت اسلامی در این خطه قرار داشت.
این یک نوشتار خُرد پیرامون یک مکان جغرافیایی است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
منابع [ویرایش]
↑ مرزبان، پرویز و معروف، حبیب، فرهنگ مصور هنرهای تجسمی (معماری، پیکرهسازی، نقاشی)، ویرایش سوم، تهران: سروش ۱۳۷۷.
ردههای صفحه: جغرافیای اردنجغرافیای اسرائیلجغرافیای سوریهجغرافیای فلسطینجغرافیای لبنانخاور نزدیکخاورمیانهسرزمینهای کهن شرقمدیترانههلال حاصلخیز
قس شام در دهخدا
شام . (اِخ ) نام مملکتی است که در گذشته شامل اردن و سوریه و لبنان و فلسطین بود و درباره ٔ وجه تسمیه و تاریخ جغرافیایی آن لغویان و جغرافی نویسان و مورخان اقوالی دارند که فشرده ای از آن را در این جا می آوریم . صاحب تاج العروس در وجه تسمیه ٔ آن گوید: شهری که در جهت چپ قبله قرارگرفته باشد یا آن شهری که فرزندان کنعان چون بر سر دوراهی رسیدند بسمت چپ رفتند و یا آنکه منسوب باشد به سام بن نوح و اصلاً این کلمه سام بوده است و سپس سین تبدیل به شین گشته است : ولی این قول را بسیاری از مورخان نامی نادرست دانسته اند زیرا گویند که سام هرگز پای بدانجا ننهاده و آن را ندیده است چه رسد به آنکه او آن را ساخته باشد. و وجه دیگر آن زمین را که شامات است اینکه برنگ سپید و سرخ و سیاه است و پس از تحقیق درباره ٔ وجوه فوق وجه اول را پسندیده اند. مؤلفان انجمن آرا و آنندراج نویسند که نام قدیم آن اراضی سوریه بود و اکنون نیز آن را سیریه نامند و لغت سریانی (یا سوریانی ) منسوب به اهالی آنجا است . صاحب معجم البلدان نویسد: احتمال میرود شام مشتق از الید الشؤمی بمعنی دست چپ باشد و اما قول به این که چون در جهت قبله قرارگرفته بدین نام خوانده شده است نادرست باشد زیرا قبله را راست و چپ نباشد و در یکی از کتب فارسی قدیم دیده است که آن را شامین میگفتند و عرب آن را باختصار شام خوانده است . صاحب اقرب الموارد گوید: بمعنی آن زمین باشد که شامات است یعنی سپید و سرخ و سیاه و بنابراین مشتق از شامه بمعنی خال باشد. مؤلف قاموس کتاب مقدس و فرید وجدی پس از ذکر شرح مفصلی در تاریخ جغرافیایی شام گویند: نام مملکتی است که عبرانیان آن را آرام میخواندند و شام پیش از سال 333 ق . م . تابع ایران بوده و در 300 ق . م . در تحت تصرف سلوکس افتاد و سپس در سال 164 ق . م . پارتیان بعضی از مقاطعه های مشرق شام را به دستیاری متریداتس اول بتصرف درآوردند. و از آن پس در سال 64 ق . م . تمام شام به دست رومیان افتاد و در سال 632 م . به دست لشکریان اسلام فتح گردید و از آن پس به دست صلیبیها افتاد و در سال 1517 م . سلاطین عثمانی آن را بتصرف خویش درآوردند. وپس از پایان جنگ جهانی اول تحت قیمومیت فرانسه درآمد و حدود شام در این هنگام بشرح زیر بوده است : از شمال به آسیای صغیر؛ از مشرق به رود فرات و کویر؛ و ازجنوب به جزیرة العرب و از غرب بدریای مدیترانه . و مساحت آن یکصدهزار کیلومتر مربع بود و شصت میلیون تن سکنه ٔ آن را اقوامی با مذاهب گوناگون تشکیل میدادند.و پس از جنگ جهانی اول به کشورهای متعددی بنامهای : اردن ، فلسطین ، سوریه و لبنان تقسیم گردید. نام شام در شعرهای پارسی بسیار آمده است از جمله :
از این ظفر که توکردی بترک رفت بشار
از این هنر که تو جستی بشام رفت خبر.
رودکی .
تو ایدری و شم تو رسیده است بشام
رواست که شمنان پیش روی تو بشمند.
رودکی .
زین بند بیابی تو بدل ناحیت روم
چون یافت وی از بند بدل ناحیت شام .
رودکی .
از چاشت تا بشام ترا نیست ایمنی
گر مرتراست مملکت از چاچ تا بشام .
ناصرخسرو.
شام کنی طمع چو گیری عراق
مصرت پیشست چو رفتی بشام .
ناصرخسرو.
هم از شام صبح سعادت رسید
ز اطراف چین تا به اکناف شام .
سوزنی .
شاه شرف امیر خراسان که نام او
گسترده شد بجود و هنر در عراق و شام .
سوزنی .
به شام یا خراسان بمصر یا توران
به روم یا حبشستان بهند یا سقلاب .
خاقانی .
چون نه شعری نه سهیل است و نه مهر
یمن و شام و خراسان چه کنم .
خاقانی .
که نیست چون تو سخن پروری بشرق و به غرب
نه چون من است ثناگستری بشام و عراق .
خاقانی .
خردمند مردی در اقصای شام
گرفت از جهان کنج غاری مقام .
سعدی .
گدا را چو حاصل شود نان شام
چنان خوش بخسبد که سلطان شام .
سعدی .
|| در تداول عامه بر شهر دمشق نیز اطلاق شود و ترکیبات خرابه ٔ شام . بازار شام . شهر شام . اسراء یا اسیران شام . در تداول عامه خاصه در سوگواری شیعیان بر واقعه ٔ جانگداز کربلا و اسارت بازماندگان حضرت امام حسین (ع ) سخت رائج و زبانزد است .
- امثال :
شام اصغر ؛ در این شعر مراد ابهر است که خاقانی آن را بشام اکبر یعنی خود شام تشبیه کرده است :
تا کنون از قدس خاک اولیا
گفتم ابهر بین که شام اصغر است .
خاقانی .
مثل بازار شام ؛ اسباب و ادواتی آشفته و درهم .(امثال و حکم دهخدا). رجوع به دمشق و سوریه شود
قس عربی
الشام أو سوریا التاریخیة، أو سوریة الطبیعیة (من الیونانیة: Σύρια؛ واللاتینیة: Syria؛ نقحرة: سیریا)، هو اسم تاریخی للمنطقة الممتدة على الساحل الشرقی للبحر الأبیض المتوسط إلى حدود بلاد الرافدین. تشکّل هذه المنطقة الیوم بالمفهوم الحدیث کل من: سوریة ولبنان والأردن وفلسطین التاریخیة (الضفة الغربیة، وقطاع غزة، والأراضی التی اُنشئت علیها إسرائیل فی حرب 1948)، بالإضافة إلى مناطق حدودیة مجاورة،[1] تشمل المناطق السوریة التی ضُمت إلى ترکیا أبّان الانتداب الفرنسی على سوریة، وقسمًا من سیناء والموصل، وعند البعض فإن المنطقة تتسع لتشمل قبرص وکامل سیناء والعراق.[2]
خریطة فرنسیة تقریبیة عام 1600 تظهر سوریا (بلاد الشام) حسب التقسیم الإداری العثمانی آنذاک من طوروس إلى سیناء
محتویات [اعرض]
[عدل]حدود الشام
یعود أقدم استخدام لمصطلح سوریا إلى الیونانیین، وهو یشیر إلى الساحل الشرقی للبحر الأبیض المتوسط وامتداده لیشمل بلاد ما بین النهرین وکامل الهلال الخصیب وصولا إلى أجزاء من أرمینیة، کما ورد فی وصف المؤرخ الرومانی فلینیوس الأکبر. وهذه الحدود تتفق مع اشتقاق اسم سوریة الذی هو على الراجح مشتق من آسوریة Ἀσσυρία کما ذکر المؤرخون الیونان والرومان واتفق معهم معظم الباحثین المعاصرین.
رجلان شامیان من سوریا ولبنان
بعد سقوط بلاد ما بین النهرین فی ید الفرس البارثیین فی أواخر العهد السلوقی بدأ التغیر فی حدود المصطلح، حیث أنه اقتصر على المنطقة التی بقیت بید السلوقیین ومن بعدهم الرومان، وهی تقریبا المنطقة الممتدة بین ساحل المتوسط والفرات؛ وهذا هو المعنى الذی عرفه العرب قبیل الإسلام واستمر طوال العصر الإسلامی.
فی المفهوم الشائع لدى معظم الناس حالیاً، تشمل "الشام" أو "سوریة الکبرى": سوریة ولبنان والأردن وفلسطین التاریخیة (الضفة الغربیة، وقطاع غزة، والأراضی التی اُنشئت علیها دولة إسرائیل فی حرب 1948) وأراضی أصبحت ضمن ترکیا (مثل الأقالیم السوریة الشمالیة ولواء اسکندرون) [3][4][5]، بالإضافة إلى لواء الإسکندرون وقیلیقیة وجنوب ترکیة وصولا إلى جبال طوروس. أما فهم أنطون سعادة لمصطلح سوریة الکبرى والذی یتبناه الحزب القومی السوری الاجتماعی فهو مبنی أساسا على الفهم الیونانی القدیم للاسم ویشمل الهلال الخصیب بأکمله، بالإضافة إلى سیناء وقبرص.
[عدل]الجغرافیا والتضاریس
تمتد بلاد الشام من سلسلة جبال طوروس فی الشمال إلى شبه جزیرة سیناء فی الجنوب. تتمیز هذه الأرض بسلسلتی جبال متوازیتین (غربیة وشرقیة) تشقانها من الشمال إلى الجنوب بالتوازی مع الخط الساحلی.
تبدأ السلسلة الغربیة الساحلیة شمالاً عند ملتقى جبال طوروس مع جبال الأمانوس فی منطقة النهر الأبیض قرب مرعش. وتستمر سلسلة الأمانوس إلى مصب نهر العاصی فی خلیج السویدیة، وأقصى ارتفاع لها هو 2240 م. ثم تمتد سلسلة مکملة لهذه الأولى من مصب العاصی إلى نهر الکبیر الجنوبی وتعرف هذه السلسلة بسلسلة جبال النصیریة. یفصل سهل عکار جبال النصیریة عن امتدادها الجنوبی فی جبل لبنان، وفی جبل لبنان سقف الشام وأعلى جباله لیصل ذروته بارتفاع 3088 م فی قرنة السودا. بالاتجاه جنوبًا تبدأ الجبال بالابتعاد عن البحر وبالانخفاض تدریجیًا، فتبلغ أعلى قمة فی الجلیل (جبل الجرمق) 1208 م. تبدأ جبال نابلس من جبل الکرمل فی حیفا حتى تتصل بجبال الخلیل فی الجنوب، وتستمر مناطق التلال والجبال حتى رأس محمد فی أقصى جنوب سیناء. یشکل جبل عیبال أعلى قمة فی جبال نابلس (981 م) بینما تبلغ جبال الخلیل أعلى نقاطها فی حلحول (1020 م). یبلغ طول هذه السلسلة من مرعش إلى رأس محمد أکثر من 1100 کم.[6]
تبدأ السلسلة الموازیة بمجموعة من التلال من نفس النقطة تقریبًا عند منطقة تسمى کابو تشام (بالإنکلیزیة: Kapu Tcham) قرب مرعش وتمتد جنوبًا إلى صوف داغ وجبل حلب، ثم تتحول إلى سلاسل من التلال وصولاً إلى سهل حمص وسهل عکار الذین یشکلان نافذة لسوریة الداخلیة على البحر. تستمر السلسلة من جدید مع جبال القلمون التی تبدأ من جنوب حمص إلى دمشق وتلتقی مع هضبة الجولان عند جبل الشیخ (وأعلى قممه بارتفاع 2814 م). بعد فسحة سهلیة تمتد لمسافة تقارب 60 کم عبر حوران تبدأ سلسلة جبال عجلون وتستمر السلسلة عبر جبال السلط ومؤاب والشراة إلى خلیج العقبة حیث تتصل بجبال الحجاز.[6]
إضافة إلى هاتین السلسلتین، توجد جبال أخرى داخلیة متفرقة مثل جبل البلعاس وسلسلة الجبال التدمریة وجبل عبد العزیز وجبل العرب.
بین هاتین السلسلتین الجبلیتین العظیمتین، یمتد أخدود سهلی عمیق یشکل الجزء السوری (الشمالی) من الشق السوری الأفریقی وفیه توجد أخفض نقطة على سطح الأرض. ینبع نهر العاصی من وسط الأخدود تقریبًا ویتجه نحو الشمال بین سلسلتی الجبال فی سهل البقاع وسهل الغاب وسهل العمق لیصب فی البحر المتوسط. ومن نقطة قریبة ینبع نهر الأردن ویتجه جنوبًا مارًا فی سهل الحولة وأطراف سهل بیسان وغور الأردن لیصب فی البحر المیت أخفض نقطة على سطح الأرض.
إلى الغرب من السلسلة الساحلیة یقع شریط سهلی ساحلی یضیق ویعرض. یکون أقصى عرض للسهل الساحلی فی جنوب قطاع غزة بینما یختفی تمامًا فی بعض النقاط مثل الجبل الأقرع جنوب لواء اسکندرون وفی جونیه وجبل الکرمل حیث تغتسل أقدام الجبال بمیاه البحر.
[عدل]اسم الشام
مقال تفصیلی :أسماء الشام
هذه المقالة تحتوی على کلمات مراوغة أی صیاغات غامضة لعبارات عادة یرافقها معلومات منحازة أو غیر موثوقة . فینبغی إزالة أو توضیح هذه العبارات.
یشیع فی اللغات الأوروبیة، وخاصة فی العصر الحالی استخدام مصطلح المشرق Levant کمرادف لما یعرفه العرب بالشام أو سوریة الکبرى أو بلاد آشور؛ ولکن مصطلح المشرق کان تاریخیا یشیر إلى منطقة أکبر من سوریة تمتد داخلا إلى ما بین النهرین، أی الدولة الآشوریة الکبرى التی تأسست فی مدینة الموصل الحالیة فی العراق وتوسعت وامتدت لتشمل بلاد ما بین النهرین کلها (أو العراق الحالی کله) وذلک بعد تمکن الدولة الآشوریة من السیطرة على الدولة البابلیة، وکذلک امتدت لتشمل جنوب الأناضول، ومنطقة سوریة ولبنان وفلسطین والأردن والمناطق التی قامت علیها إسرائیل عام 1948 إثر الانسحاب البریطانی، أو بلاد المشرق أو الهلال الخصیب بأجمعه وذلک بعد تمکن الآشوریین من دحر الحیثیین الذی کانوا یحکمون منطقة سوریا ولبنان، کما شملت أجزاء من المناطق الغربیة من إیران الحالیة. وکذلک تمکن بعض الملوک الآشوریین العظام من توسیع الدولة الآشوریة حتى مصر، حیث تمکن الملک الآشوری أسرحدون بن سنحاریب من الوصول حتى ممفس فی مصر، فیما تمکن الملک الآشوری آشوربانیبال بن أسرحدون من الوصول حتى طیبة فی مصر وإخضاع مصر للحکم الآشوری.
أصل کلمة سوریة الیونانیة یعود على راجح الأقوال إلى اسم المملکة الآسوریة، وهی النطق الأوربی لاسم المملکة الآشوریة، التی کانت عاصمتها آشور ثم کالح (النمرود) ثم نینوى، وتقع کل هذه العواصم فی مدینة الموصل الحالیة فی العراق أو فی بلاد ما بین النهرین. فقد کانت المنطقة الواقعة شرقی البحر الأبیض المتوسط کلها تابعة للإمبراطوریة الآشوریة (وهی أقوى وأکبر الإمبراطوریات فی العالم القدیم). وکان اسم الدولة الآشوریة أو الإمبراطوریة الآشوریة یطلق على المنطقة کلها. وهی باللغة الإنجلیزیة Assyria. وفی العصر الحدیث تم تحریف الاسم قلیلاً من Assyria إلى Syria وأطلق على جزء صغیر فقط من الإمبراطوریة الآشوریة، وهو منطقة سوریا الحالیة. وقیل أیضا أن اسم سوریة مشتق من اسم مدینة صور، وقیل أنه مأخوذ من الفارسیة، وقیل غیر ذلک. أما مصطلح الشام، وهو تسهیل للشآم بالهمز، فأصله من الجذر شأم الذی یعنی أصلا جهة الیسار، ومن هذا المعنى اشتق المعنى الذی یفید سوء الطالع، ونقیضه الجذر یمن الذی یعنی جهة الیمین، ویعنی أیضا حسن الطالع، فبلاد الشام هی نقیض بلاد الیمن فی الاتجاه والاسم؛ وقد وردت أسباب أخرى ضعیفة فی أصل التسمیة منها "لأن أرضها شاماتٌ بیض وحمر وسود".
وأیضا وردت أسباب أخرى کنسبة الاسم إلى شخصیة سام بن نوح التوراتیة. حیث تقول المصادر أن فلک نوح بعد الطوفان إستقر على جبل الجودی، وجبل الجودی هذا هو ذاته جبل سنجار بالقرب من مدینة الموصل. ومن تلک المنطقة فی العراق تفرق أبناء نوح، وهم سام وحام ویافث. فبقی سام فی بلاد ما بین النهرین. وکان من أبنائه آشور وآرام وعیلام وأرفخشاذ ولود.
[عدل]الشام مقابل سوریة
کلمة الشام هی المقابل العربی لکلمة سوریة. فقد حدث خطأ قدیم فی الاسم الذی أطلقه الیونانیون على الآرامیین من سکان شرقی المتوسط، وخصوصاً سوریا الحالیة. فبما أن المنطقة کلها کانت تدعى الدولة الآشوریة وعاصمتها نینوى، فقد أطلق الیونانیون اسم الآشوریین على جمیع سکان الدولة الآشوریة، سواء کانوا آشوریین أو آرامیین أو غیرهم. ومن هنا حدث الخلط فی التسمیة بین الأجناس والأعراق المختلفة فی المنطقة. ومع الفتح الإسلامی لهذه البلاد، ومن أجل التمییز، صارت الإشارة باللغة العربیة کما یأتی: استعمل اسم الآشوریین فی الإشارة إلى الآشوریین وبدون تغییر، بینما استعمل اسم السریان فی الإشارة إلى الآرامیین، علماً بأن کلمة سریان هی الکلمة التی استعملها الیونانیون القدماء فی الإشارة إلى الآشوریین. فالسریان لیسوا آشوریین، بل آرامیون، بینما یشیر الاسم الذی یحملونه إلى الآشوریین، وهذا خطأ تاریخی. وظل النصارى من أهل الشام بعد الفتح الإسلامی یتسمون باسم سوریین. ولذلک فإنه فی العصور الإسلامیة الباکرة کان السوری من أهل الشام هو المسیحی بینما کان الشامی هو المسلم؛ ومن هنا جاء استخدام کلمة Syrian فی اللغات الأوروبیة لوصف نصارى سوریة، وتحدیدا السریان منهم (Syrian Christian).
ولکن هذا الفرق کان قد تلاشى مع حلول القرن التاسع عشر؛ حیث کانت سوریا حینها کلمة عامة تطلق على الأقالیم العثمانیة التالیة (حسب تقسیمات عام 1877):
ولایة حلب
ولایة سوریا (دمشق)
ولایة بیروت
متصرفیة جبل لبنان
متصرفیة القدس الشریف
وترافق تصاعد استخدام مصطلح سوریة مع تضیق معنى مصطلح الشام الذی اقتصر على دمشق وما جاورها فقط، وما زال هذا الفرق باقیا فی کلام أهل الشام إلى الیوم، حیث أن الشامی هو الدمشقی أما الحلبی مثلا فلیس بشامی.
[عدل]سوریا مقابل سوریة
سورْیا (بتسکین الراء وتخفیف الیاء) هو اسم یستخدمه معظم العرب الیوم بدلا من مصطلح سوریّة التقلیدی (بکسر الراء وتشدید الیاء)، والذی لا زال استخدامه باقیا عند قطاع عریض من أهل الشام. وسوریة منذ القدم عرفت وأطلق الاسم کما هو سوریة، أما مصطلح سوریا بالألف بدل التاء المربوطة فلیس له أثر فی اللغة العربیة قبل العصر الحدیث ؛ ویبدو أن نشوء هذا اللفظ ترافق مع الفتوى التی قالت بوجوب کتابة أسماء الأعلام الأجنبیة بألف ممدودة فی أواخرها، رغم أن هذه الفتوى لیس لها أصل فی تاریخ اللغة العربیة حیث أن کتابة أسماء الأعلام بتاء مربوطة فی أواخرها هو من عادة العرب منذ القدم، بینما الکتابة بالألف المدودة هی من شیم الآرامیین والیونان والرومان وغیرها من الحضارات التی مرت بسوریا عبر تاریخها الطویل. ویستخدم الدستور السوری لفظة (سوریة).[7]
[عدل]تاریخ الشام
بعض المعلومات الواردة فی هذه المقالة أو هذا المقطع لم تدقق وقد لا تکون موثوقة بما یکفى، وتحتاج إلى اهتمام من قبل خبیر أو مختص فی المجال.
یمکنک أن تساعد ویکیبیدیا بتدقیق المعلومات والمصادر الواردة فی هذه المقالة/المقطع، قم بالتعدیلات اللازمة، وعزز المعلومات بالمصادر والمراجع اللازمة.
هذا المقال أو المقطع ینقصه الاستشهاد بمصادر. الرجاء تحسین المقال بوضع مصادر مناسبة. أی معلومات غیر موثقة یمکن التشکیک بها وإزالتها.(أیلول 2010)
کانت بلاد الشام تاریخیًا کیانًا جغرافیًا وسیاسیًا واحدًا، فالتقسیمات السیاسیة والإداریة کانت دومًا ترتکز على اعتبار هذه المنطقة کتلة واحدة لا یمکن الفصل بینها، غیر أن الاحتلال البریطانی- الفرنسی واتفاقیة سایکس بیکو أدت إلى تقسیم بلاد الشام (سوریا الکبرى) إلى دول صغیرة فقسمت إلى ما هی علیه الآن من سوریا ولبنان والأردن وفلسطین وإسرائیل، وبینما ترتبط سوریا ولبنان وفلسطین والأردن بعلاقات الأصل والدین واللغة والثقافة الواحدة، فإن إسرائیل حینما تم إعلان قیام دولتها عام 1948 قوبلت بالرفض لها واعتبارها کیان دخیل ومحتل من قبل کافة الدول العربیة وأغلب دول العالم. بینما تشیر بعض المصادر إن هدف مؤسسی دولة إسرائیل یتجاوز السیطرة على الشام لیصل إلى النیل فی مصر غربًا والرافدین بالعراق شرقًا. وبالتالی فإن هذه المصادر تشیر إلى رغبة دولة إسرائیل فی ضم کامل بلاد الشام، ومنذ سنة 1967 ضمت إسرائیل الضفة الغربیة بما فیها القدس بأکملها، وقطاع غزة ومرتفعات الجولان، إلا أن المجتمع الدولی رفض هذه الأعمال الإسرائیلیة واعتبرها احتلالاً وقد عملت إسرائیل وتعمل على تقویض الامن بالمنطقة عن طریق اعمالها العدوانیة، وسعت إسرائیل منذ عام 1982 إلى سنة 2000 إلى السیطرة على جنوب لبنان، إلا أن المقاومة الإسلامیة فی لبنان أجبرت القوات الإسرائیلیة على الانسحاب.
[عدل]الفتح الإسلامی
[عدل]العهد العثمانی
مقال تفصیلی :سوریا العثمانیة
[عدل]ما بعد الحرب العالمیة الأولى
مع سقوط الدولة العثمانیة خلال الحرب العالمیة الأولى، قسمت سوریة إلى منطقتین حسب اتفاقیة سایکس بیکو: منطقة فرنسیة فی الشمال سمیت سوریة ومنطقة بریطانیة فی الجنوب سمیت بفلسطین. قاوم عرب الجنوب التقسیم وتسمیة فلسطین وطالبوا باعتبار اسم سوریا الجنوبیة بدلًا من فلسطین، حیث أنهم اعتبروا التسمیة مقدمة لسلخ الإقلیم الجنوبی من سوریا وإعطائه للیهود.[8] ثم تقسمت المنطقة الشمالیة مجددا فی عام 1920 إلى عدة أجزاء هی دمشق وحلب والساحل وجبل الدروز ولبنان إضافة إلى الأقالیم السوریة الشمالیة التی سلمتها لترکیا، وتوحدت هذه الأجزاء مجددا فی عام 1936 تحت مسمى الجمهوریة السوریة وتم فصل لبنان عن الدولة السوریة بعد اعلان الجمهوریة السوریة. أما المنطقة الجنوبیة من سوریة فقسمت فی عام 1921 إلى منطقتین هما فلسطین وشرق الأردن؛ ثم قسمت فلسطین مجددا عام 1947 إلى دولة عربیة فی الجلیل والضفة الغربیة وقطاع غزة وصولا إلى یافا، ودولة أخرى صهیونیة فیما تبقى؛ وبعد نکبة عام 1948 أمست الضفة الغربیة تحت حکم شرق الأردن وقطاع غزة تحت حکم مصر، بینما ذهبت الجلیل إلى الیهود. وفی حزیران/یونیو عام 1967 صارت فلسطین بالکامل تحت حکم الصهاینة.
[عدل]الترکیبة السکانیة
ثلاث نساء لبنانیات فی عام 1873.
یقدر عدد سکان بلاد الشام بحوالی الخمسین ملیون تقریبا یتوزعون على أربعة دول ما بعد سایکس بیکو والدولة الرابعة ما بعد وعد بلفور محل صراع بین الإسرائیلیین والفلسطینیین حیث قسمت فلسطین فیما بینهم ونشأت دولة إسرائیل من جهة والضفة الغربیة وقطاع غزة من جهة أخرى. یقدر عدد سکان الأردن بنحو 6،508،271 (طبقا لتقدیرات یولیو 2011).[9] وبموجب إحصاءات عام 2010 فإن عدد سکان سوریا یقدر بحوالی اثنین وعشرین ملیونًا ونصف بنسبة نمو طبیعی تعادل 1.9% سنویًا،[10] أی بزیادة نصف ملیون نسمة کل عام.[11] کما یبلغ عدد سکان لبنان بحسب تقدیر الأمم المتحدة لعام 2008 حوالی 4,099,000 نسمة.[12] وبالنسبة لفلسطین التاریخیة فقد کان عدد سکان إسرائیل حوالی 7.41 ملیون نسمة وفق تقدیرات عام 2008، والضفة الغربیة حوالی 4,018,332 فی عام 2007، وأما قطاع غزة فقُدر سکانه بحوالی 1,449,221 فی عام 2009.[13] حوالی 90% من سکان سوریا هم من العرب فی حین أن الأکراد یشکلون 8% من السکان، وتوزع النسبة الباقیة على سائر الأقلیات کالأرمن والترکمان والشرکس والسریان بمختلف فروعهم، إلى جانب أقلیات قومیة وافدة أخرى.[14] حوالی 53.5% من مجموع السکان یقیم فی المدن،[15][16]
معظم الأردنیین هم من العرب المنحدرین من أصول مختلفة هاجرت إلى المنطقة على مر السنین من مختلف الاتجاهات. بالإضافة إلى ذلک، هناک الشرکس الذین هم أحفاد لاجئین مسلمین هجروا نتیجة غزو روسیا القیصریة للقوقاز فی القرن التاسع عشر، ومجموعة أقل بکثیر من الشیشان. کذلک أیضا اعداد قلیلة من السکان الأرمن. من الصعب إحصاء عدد البدو. لکن أعدادهم حاضرة فی سکان الأردن کما أن هناک عددًا کبیرًا من الأردنیین ینحدرون من أصل فلسطینی، بعد أن اجبروا على ترک وطنهم بسبب حروب 1948 و 1967 مع إسرائیل. منح الأردن حق المواطنة الأردنیة لجمیع الفلسطینیین استنادا إلى الارتباط الإداری والقانونی بالضفة الغربیة الذی استمر حتى عام 1988، باستثناء بعض الفلسطینیین الذین ما زالوا یعیشون فی عدد من مخیمات اللاجئین فی الأردن. تقوم وکالة الأمم المتحدة لغوث وتشغیل اللاجئین (الأونروا) برعایة هؤلاء اللاجئین فی نواحی الصحة والتعلیم وقسم من الاحتیاجات الغذائیة. یعیش حوالی 70% من سکان الأردن فی المدن (حضر)؛ بینما یشکل سکان المناطق الریفیة أقل من 6% من إجمالی السکان.[17]. هناک عدد من اللبنانیین فی الأردن وسوریا ترکوا بلادهم بسبب الحروب التی مرت علیهم من الحرب الأهلیة اللبنانیة وحتى حرب تموز 2006 التی شنتها إسرائیل على حزب الله ولبنان. یُقدر عدد اللبنانیین المغتربین والمتحدرین من أصل لبنانی فی العالم بحوالی 8,624,000 نسمة، وفقا لإحصائیة من سنة 2001،[18] ینتمی أکثرهم إلى الدیانة المسیحیة، وذلک لأن الهجرة اللبنانیة أول ما بدأت من متصرفیة جبل لبنان ذات الأغلبیة المسیحیة.[19]
وفقا للأونروا، هناک 1،951،603 لاجئ فلسطینی فی الأردن اعتبارا من یونیو 2008، مشکلین ما نسبته 31.5% من سکان الأردن.[20] أیضًا یوجد هنالک عدد لا بأس به من العراقیین المقیمین فی الأردن کما أن هناک أعدادًا أخرى وصلت إلى سوریا، وحدث ذلک بسبب الغزو الأمریکی ولنزوحهم هربًا من الوضع السیاسی المضطرب فی بلادهم. ویوجد من 450،756 إلى 500،000 عراقی یقیمون فی الأردن هم من لاجئی الغزو الأمریکی للعراق 2003، بحسب مصادر حکومیة أردنیة، منهم 31،000 فقط سجلوا أنفسهم لدى الاونروا کلاجئین، و604 طلبوا اللجوء.[21] [22] حوالی 40% من السکان البالغین 22 سنة فی لبنان[23] ینتمون إلى الدیانة المسیحیة، وهو البلد الوحید فی الوطن العربی الذی یتولى رئاسته مسیحیون بحکم عرف دستوری. ویتوزع الشعب اللبنانی على 18 طائفة معترف بها،[24]
[عدل]اللغة
الدین الإسلامی هو دین الأغلبیة فی بلاد الشام، واللغة العربیة هی لغة الأغلبیة ویفهمها معظم الأشخاص من أعراق الأخرى (مثل الأكراد والشرکس والأرمن). تغیر الوضع فی فلسطین بعد قیام إسرائیل، حیث تغیر الوضع السکانی نتیجة هجرة العرب ووفود الیهود من أوروبا ومناطق أخرى، فأصبحت والیهودیة دین الأغلبیة والعبریة لغتها. هناک تکون العبریة اللغة الأساسیة فی المناطق ذات الکثافة الیهودیة والعربیة فی المناطق ذات الکثافه العربیة. فی سوریا بموجب المادة الرابعة من الدستور السوری تعتبر اللغة العربیة لغة البلاد الرسمیة،[25] إلى جانب اللغة العربیة تنتشر اللغات الکردیة خصوصًا فی محافظة حلب ومحافظة الحسکة، واللغة الأرمنیة فی حلب وکسب واللغة الشرکسیة کلغة منطوقة بین أفراد هذه القومیات داخل البلاد، کما تستعمل اللغة السریانیة بلهجتیها المعروفتین الشرقیة والغربیة خصوصًا فی مناطق الجزیرة السوریة، إلى جانب لهجة ثالثة أقرب إلى الآرامیة القدیمة منها إلى السریانیة التی تعتبر تحدیثًا لها، ویطلق على هذه اللهجة اسم اللهجة الآرامیة السریانیة وتنتشر فی معلولا وثلاث قرى مجاورة إلى الشمال من دمشق،[26] وإلى جانب کونها لغة مخاطبة، فهی تستخدم کلغة طقوس فی الطوائف المسیحیة ذات الطقس السریانی فی البلاد. کما تنتشر اللغة الترکیة بین الترکمان.[27][28]
من أقوال الملکة زنوبیا منقوشة على أحد أعمدة تدمر باللغتین الیونانیة والآرامیة، کانت الأولى لغة الثقافة أما الثانیة لغة الشعب فی سوریا الیوم.
والحال فی الأردن مشابه له فی سوریا حیث اللغة العربیة هی الرسمیة، ویتکلم بها کافة الأردنیین، بغض النظر عن العرق أو الدین. هناک لهجة تمیز کل منطقة من مناطق الأردن عن غیرها من المناطق الأخرى. إذ تتشابه لهجة أهل الشمال (قرى اربد، عجلون، جرش، سوف ،الرمثا) لتشکل لهجة ممیزة بعیدة نسبیا عن اللهجة البدویة على الرغم من وجود المصطلحات المشترکة والتعابیر المتشابهة. فی حین تمتاز مناطق جنوب الأردن وشرقه بلهجة أقرب إلى البداوة ولکنها فی نفس الوقت متمیزة ومختلفة عن اللهجات الدارجة فی دول الخلیج. أما عمان والزرقاء فیستعمل أهلها لهجة هجینة من اللهجات الشامیة ومتطورة عنها قریبة إلى لهجة أهل القدس، حیث الکثیر من سکان هاتین المدینتین من أصول فلسطینیة. أما اللغة الإنجلیزیة فتستعمل على نطاق واسع فی مجال التجارة والحکومة. تنتشر اللغة الفرنسیة فی بعض المناطق کلغة ثانیة وخاصة فی لبنان، وتدرس فی بعض المدارس الخاصة. یستخدم أبناء الأقلیات العرقیة مثل الشرکس والأرمن والشیشان والأکراد لغاتهم فی محیطهم الخاص.[29]
[30]
یتکلم اللبنانیون الیوم اللغة العربیة المدموغة بلهجتهم الخاصة المستمدة من اختلاط اللغة العربیة مع الآرامیة والسریانیة، وبعض الکلمات الترکیة والفارسیة.[31] کما أن معظم اللبنانیین یتکلمون أکثر من لغة منها الفرنسیة والإنجلیزیة. کما تستعمل اللغة الأرمنیة بکثرة بین اللبنانیین من أصل أرمنی. وما زالت اللغة السریانیة واللاتینیة مستعملة فی الطقوس الدینیة المسیحیة. وکما لبنان تفرض دراسة اللغتین الإنجلیزیة والفرنسیة فی مدارس البلاد الرسمیة والخاصة، إلى جانب وجود معهد خاص باللغة الآرامیة هو الوحید من نوعه فی العالم،[32] کما یوجد عدد من المعاهد الخاصة. عمومًا فإن سوریا تعتبر من البلاد القلیلة التی انتدبت من قبل فرنسا ولم ترسخ فیها اللغة الفرنسیة أو تعتبر کلغة ثانیة وذلک بسبب سیاسة الحکومات المتعاقبة بعد الاستقلال.
[عدل]الدین
الإسلام هی الدیانة السائدة فی الأردن، وکذلک هو دین الأغلبیة للعرب ولغیر العرب. إضافة إلى کونه الدین الرسمی فی الدولة، أکثر من 92٪ من الأردنیین هم من المسلمین (إحصائیات 2001)، والأغلبیة الساحقة منهم یتبعون المذهب السنی.[33]، وهناک حوالی 6٪ من المسیحیین، غالبیتهم ینتمون إلى الکنیسة الأرثوذکسیة الیونانیة، بالإضافة إلى أعداد أخرى تقدر بحوالی 2% وهی (اعداد قلیلة من السکان الشیعة والدروز). الدستور الأردنی یضمن حریة المعتقدات الدینیة، ونظرًا لما یشهده الأردن من تنوع عرقی ودینی فإنه یوفر الحریة الکاملة لمواطنیه فی تشکیل النوادی الخاصة بهم والمدارس والجمعیات وأماکن العبادة. کما یکفل الحق للمجموعات العرقیة فی تعلم لغاتها بشکل مجانی.[34] [35] [36] [37] تنص المادة الثانیة والأربعین من الدستور السوری على أن الحفاظ على الوحدة الوطنیة واجب على کل مواطن،[38] المادة الثالثة من الدستور السوری أوضحت أن دین رئیس الجمهوریة یجب أن یکون الإسلام، کما نصت على اعتبار الفقه أحد مصادر التشریع الرئیسیة.[39] تعتبر سوریا بلدًا متنوعًا طائفیًا، 74% من المواطنین من المسلمین المتمذهبین بالمذهب السنّی، فی حین أن 16% من سائر الطوائف الإسلامیة خصوصًا الشیعة والعلویة والدروز والإسماعیلیة، أما نسبة المسیحیین فتترواح بین 10 إلى 12% باختلاف الإحصاءات، حوالی نصفهم من الروم الأرثوذکس فی حین أن سائر الطوائف تشکل النصف الآخر.[40] تحوی سوریا أقل من ألف مواطن من أتباع الدیانة الیهودیة فی دمشق وحلب والقامشلی. کانت أعداد الیهود أکبر فی السابق حتى وصلت إلى ثلاثین ألفًا عام 1954 غیر أنها انخفضت نتیجة هجرتهم إلى إسرائیل والولایات المتحدة خصوصًا إثر حربی 1948 و1967.[41] یوجد فی سوریا أیضًا بضعة آلاف من الیزیدیین.[42]
فی المناطق الفلسطینیة الإسلام هو الدین الرئیسی للأغلبیة وهناک المسیحیین الفلسطیین أیضا، أما على الطرف الآخر فتقبع إسرائیل التی أغلبیة سکانها من الیهود، کما یوجد المسیحیین والمسلمین خاصة من عرب 48 والدروز.
[عدل]أهمیة الشام فی الإسلام وفضلها وأهلها
إنها أرض مبارکة، ( سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ )
وقال تعالى: ( وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِینَ کَانُوا یُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَتَمَّتْ کَلِمَتُ رَبِّکَ الْحُسْنَىٰ عَلَىٰ بَنِی إِسْرَائِیلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِشُونَ ) وقال تعالى: ( وَنَجَّیْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ ) وقال تعالى: ( وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ عَاصِفَةً تَجْرِی بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا وَکُنَّا بِکُلِّ شَیْءٍ عَالِمِینَ ) یقول الشعراوی – رحمه الله – فی تفسیره: (لقد بارک الله حول المسجد الأقصى ببرکة دنیویة، وبرکة دینیة: برکة دنیویة بما جعل حوله من أرض خِصْبة علیها الحدائق والبساتین التی تحوی مختلف الثمار، وهذا من عطاء الربوبیة الذی یناله المؤمن والکافر. وبرکة دینیة خاصة بالمؤمنین، هذه البرکة الدینیة تتمثل فی أن الأقصى مَهْد الرسالات ومَهْبط الأنبیاء، تعطَّرَتْ أرضه بأقدام إبراهیم وإسحق ویعقوب وعیسى وموسى وزکریا ویحیى، وفیه هبط الوحی وتنزلتْ الملائکة )
سماها الله الأرض المقدسة، قال الله:
(یَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی کَتَبَ اللَّـهُ لَکُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِکُمْ فَتَنقَلِبُوا خَاسِرِینَ).
مهد الرسالات ومهبط الأنبیاء.
الإیمان إذا وقعت الفتن بالشام، قال النبی : "إنی رأیت کأن عمود الکتاب انتزع من تحت وسادتی، فأتبعته بصری، فإذا هو نور ساطع، عمد به إلى الشام، ألا وإن الإیمان إذا وقعت الفتن بالشام "صححه الألبانی.
خیر البلاد عند الله، وخیر العباد فیها، عن واثلة بن الأسقع : "سمعت رسول الله یقول لحذیفة بن الیمان ومعاذ بن جبل وهما یستشیرانه فی المنزل فأومأ إلى الشام ثم سألاه فأومأ إلى الشام قال علیکم بالشام فإنها صفوة بلاد الله یسکنها خیرته من خلقه فمن أبى فلیلحق بیمنه ولیسق من غدره فإن الله تکفل لی بالشام وأهله "صححه الألبانی. وقال : "إذا فسد أهل الشام فلا خیر فیکم، و لا تزال طائفة من أمتی منصورین، لا یضرهم من خذلهم حتى تقوم الساعة "صححه الألبانی. وقال : "صفوة الله من أرضه الشام، و فیها صفوته من خلقه و عبادة، و لتدخلن الجنة من أمتی ثلة لا حساب علیهم و لا عذاب "صححه الألبانی.
الطائفة المنصورة التی لا یضرها من یخذلها موجودة بالشام، قال النبی : "صفوة الله من أرضه الشام، و فیها صفوته من خلقه و عبادة، و لتدخلن الجنة من أمتی ثلة لا حساب علیهم و لا عذاب "قال الألبانی: صحیح على شرط الشیخین.
أرض المحشر والمنشر، عن معاویة بن حیدة : "یا رسول الله أین تأمرنی فقال هاهنا وأومأ بیده نحو الشام قال إنکم محشورون رجالا ورکبانا ومجرون على وجوهکم "صححه الألبانی.
وقال النبی : "الشام أرض المحشر والمنشر "صححه الألبانی.
بسط الملائکة أجنتحها على الشام، قال النبی : "یا طوبى للشام یا طوبى للشام یا طوبى للشام، قالوا یا رسول وبم ذلک قال : تلک ملائکة الله باسطوا أجنحتها على الشام "صححه الألبانی.
أولى القبلتین، قال تعالى:
(قَدْ نَرَىٰ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللَّـهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ) عن عبد الله بن عمرو : "بینما الناس بقباء فی صلاة الصبح، جاءهم آت، فقال : إن رسول الله قد أنزل علیه اللیلة، وقد أمر أن یستقبل الکعبة، فاستقبلوها. وکانت وجوههم إلى الشام، فاستداروا إلى الکعبة "صححه الألبانی. عن البراء بن عازب : "صلینا مع النبی نحو بیت المقدس ستة عشر شهرا، أو سبعة عشر شهرا وصرف إلى القبلة "صححه الألبانی.
نزول عیسى بن مریم علیه السلام بالشام وبالتخصیص دمشق وهی خیر مدائن الشام، قال النبی : "ینزل عیسى بن مریم علیه السلام عند المنارة البیضاء شرقی دمشق علیه ممصرتان کأن رأسه یقطر منه الجمان "صححه الألبانی.
وقال النبی : "یوم الملحمة الکبرى فسطاط المسلمین بأرض یقال لها : ( الغوطة ) ؛ فیها مدینة یقال لها : ( دمشق ) ؛ خیر منازل المسلمین یومئذ "صححه الألبانی.
هلاک المسیح الدجّال فی الشام، قال النبی : "یأتی المسیح من قبل المشرق، وهمته المدینة، حتى ینزل دبر أحد ثم تصرف الملائکة وجهه قبل الشام، و هنالک یهلک "صححه الألبانی.
الشام عقر دار الإسلام، قال النبی : "عقر دار الإسلام بالشام "صححه الألبانی.
تکفل الله بالشام، قال النبی : "علیکم بالشام، فإنها صفوة بلاد الله، یسکنها خیرته من خلقه، فمن أبى فلیلحق بیمنه، و لیسق من غدره، فإن الله عز و جل تکفل لی بالشام و أهله "صححه الألبانی.
أن النار فی آخر الزمن ستحشر الناس فی الشام، قال النبی : "ستخرج نار فی آخر الزمان من حضرموت تحشر الناس قلنا فماذا تأمرنا یا رسول الله قال علیکم بالشام "صححه الألبانی.
توصیة رسول الله لنا بالذهاب إلیها، حیث تلحظ فی الأحادیث السابقة: "علیکم بالشام "، "ها هنا وأومأ بیده نحو الشام "
عن عبد الله بن حوالة : "یا رسول الله اکتب لی بلدا أکون فیه فلو أعلم أنک تبقى لم أختر على قربک قال علیک بالشام ثلاثا "صححه الألبانی.
أکرمها الله بالشهادة بأن ابتلاها بالطاعون، قال النبی : "أتانی جبرائیل علیه السلام بالحمى والطاعون، فأمسکت الحمى بالمدینة، وأرسلت الطاعون إلى الشام، فالطاعون شهادة لأمتی، ورجز على الکافر "صححه الألبانی.
أمر النبی بالالتحاق بجند الشام، لقوله : "ستجندون أجنادا جندا بالشام وجندا بالعراق وجندا بالیمن، قال عبد الله فقمت فقلت : خر لی یا رسول الله، فقال : علیکم بالشام فمن أبى فلیلحق بیمنه ولیستق من غدره، فان الله عز وجل قد تکفل لی بالشام وأهله "قال الألبانی: صحیح جداً.
دعاء النبی لها، قال النبی : "(اللهم بارک لنا فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا). قالوا : یا رسول الله، وفی نجدنا؟ قال : ( اللهم بارک لنا فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا ). قالوا : یا رسول الله، وفی نجدنا ؟ فأظنه قال فی الثالثة : ( هناک الزلازل والفتن، وبها یطلع قرن الشیطان "صححه الألبانی.
فیها المسجد الأقصى، ومن فضائله:
أولى القبلتین.
وهو ثانی مسجد وضع للناس، عن أبو ذر الغفاری : "قلت : یا رسول الله، أی مسجد وضع أول ؟ قال : ( المسجد الحرام ). قلت : ثم أی ؟ قال : ( ثم المسجد الأقصى ). قلت : کم کان بینهما ؟ قال : ( أربعون، ثم قال : حیثما أدرکتک الصلاة فصل، والأرض لک مسجد ) "رواه البخاری ومسلم.
ولا تشد الرحال إلا إلیه وللمسجد الحرام والمسجد النبوی، قال النبی : "لا تشد الرحال إلا إلى ثلاثة مساجد إلى المسجد الحرام وإلى المسجد الأقصى وإلى مسجدی هذا "صححه الألبانی.
ومضاعفة أجر الصلاة فیه، وعن أبو ذر الغفاری : "أنه سأل رسول الله عن الصلاة فی بیت المقدس أفضل أو فی مسجد رسول الله فقال صلاة فی مسجدی هذا، أفضل من أربع صلوات فیه، ولنعم المصلى، هو أرض المحشر والمنشر، ولیأتین على الناس زمان ولقید سوط – أو قال : قوس – الرجل حیث یرى منه بیت المقدس ؛ خیر له أو أحب إلیه من الدنیا جمیعا "صححه الألبانی.
لیأتین زمان على الناس یکون بیت المقدس خیر أو أحب إلیهم من الدنیا جمیعاً، والحدیث السابق یثبت ذلک.
وأن من صلى فی المسجد الأقصى کأنما خرج من ذنوبه کیوم ولدته أمه، قال النبی : "لما فرغ سلیمان بن داود من بناء بیت المقدس سأل الله ثلاثا حکما یصادف حکمه وملکا لا ینبغی لأحد من بعده وألا یأتی هذا المسجد أحد لا یرید إلا الصلاة فیه إلا خرج من ذنوبه کیوم ولدته أمه فقال النبی أما اثنتان فقد أعطیهما وأرجو أن یکون قد أعطی الثالثة "صححه الألبانی.
مسرى النبی ، وصلاة النبی فیه، قال النبی : "أتیت بالبراق، وهو دابة أبیض طویل، فوق الحمار، ودون البغل، یضع حافره عند منتهى طرفه، فرکبته، حتى أتیت بیت المقدس، فربطته بالحلقة التی تربط بها الأنبیاء، ثم دخلت المسجد، فصلیت فیه رکعتین "صححه الألبانی.
دعوة موسى علیه السلام، قال النبی : "أرسل ملک الموت إلى موسى علیهما السلام، فلما جاءه صکه، فرجع إلى ربه، فقال : أرسلتنی إلى عبد لا یرید الموت، قال : ارجع إلیه، فقل له یضع یده على متن ثور، فله بما غطت یده بکل شعرة سنة، قال : أی رب، ثم ماذا ؟ قال : ثم الموت، قال : فالآن، قال : فسأل الله أن یدنیه من الأرض المقدسة رمیة بحجر ). قال أبو هریرة : فقال رسول الله : لو کنت ثم لأریتکم قبره، إلى جانب الطریق تحت الکثیب الأحمر". رواه البخاری ومسلم.
[عدل]المناطق والدول
الدولة مع العلم المساحة
(کم²) تعداد السکان الکثافة السکانیة
(فی کم²) العاصمة الناتج المحلی الإجمالی (المجموع) نصیب الفرد العملة الحکومة اللغة الرسمیة
بلاد الشام + العراق= الهلال الخصیب:
قطاع غزة 360 1,376,289 3,823 غزة $770 ملیون (2008) $2,900 (2008) شیکل إسرائیلی جدید السلطة الوطنیة الفلسطینیة حماس العربیة
الضفة الغربیة 5,8603 3,500,0005 4323,4 رام الله شیکل إسرائیلی جدید السلطة الوطنیة الفلسطینیة فتح العربیة
إسرائیل 20,770 7,029,529 290 تل أبیب $200.630 ملیار(2008) $28,206 (2008) شیکل إسرائیلی جدید نیابی دیموقراطی العبریة, العربیة
الأردن 92,300 6,507,470 58 عمان $32.112 ملیار(2008) $5,314 (2008) الدینار ملکیة دستوریة العربیة
لبنان 10,452 3,677,780 354 بیروت $49.514 ملیار (2008) $13,031 (2008) اللیرة جمهوریة العربیة
سوریا 185,180 23,027,000 93 دمشق $110.320 ملیار(2008) $4,748 (2009) اللیرة جمهوریة رئاسیة العربیة
المصدر:
صندوق النقد الدولی, April 24, 2009, PPP GDP 2008
البنک الدولی, July 1, 2009, PPP GDP 2008
ملاحظات:
2 المعلومات الخاصة بفلسطین تشمل الضفة الغربیة قبل حدود 1967.
3 هنال حوالی 400,000 مستوطن إسرائیلی فی القدس الشرقیة والضفة الغربیة.
مناطق محل خلاف
لواء الإسکندرون جزء من ترکیا الآن.
الجولان أراضی سوریة تحتلها إسرائیل.
القدس علیها نزاع بین الفلسطینیین والإسرائیلیین
[عدل]أهم مدن الشام
أکبر المناطق الحضریة فی بلاد الشام
المدینة إداریا الدولة تعداد (2007) التأسیس صورة
دمشق دمشق سوریا 4,500,000 8000 ق.م
حلب حلب سوریا 3,780,000 8000 ق.م
عمان عمان الأردن 2,525,000 6500 ق.م
بیروت بیروت لبنان 2,250,912 8000 ق.م
حمص حمص سوریا 1,033,000 2300 ق.م
الزرقاء الزرقاء الأردن 792,665
اللاذقیة الشمال سوریا 554,000 1200 ق.م ق.م
طرابلس طرابلس لبنان 533,000 1400 ق.م
حماة حماة سوریا 410,680 5000 ق.م
غزة غزة فلسطین 449,221 3000 ق.م
إربد محافظة إربد الأردن 327,543 4000 ق.م
صیدا الجنوب لبنان 8000 ق.م
جونیه جبل لبنان لبنان 203,000 1000 ق.م
عرض • نقاش • تعدیل القائمة الکاملة قوائم متعلقة ببلاد الشام عرض • نقاش • تعدیل
کما تتخذ بعض کبریات المدن فی المنطقة أهمیة خاصة، مثل طرطوس، حمص، الرقة، دیر الزور، درعا، ادلب، السویداء فی سوریا وإربد، عجلون، جرش، السلط، مادبا، الکرک والعقبة فی الأردن القدس وحیفا، عکا، یافا، نابلس، صفد، جنین، بیت لحم، الناصرة والخلیل فی فلسطین المحتلة وطرابلس ،صیدا، زحلة، بعلبک، صور والبترون فی لبنان. إضافة إلى ذلک، هناک مدن شامیة کبیرة تقع الیوم ضمن الأقالیم السوریة الشمالیة التی ضمت إلى ترکیا بموجب معاهدة لوزان عام 1923. من هذه المدن ماردین ودیار بکر وعنتاب وأضنة ومرسین وکلس ومرعش واورفة وطرسوس وجزیرة ابن عمر ومدن لواء اسکندرون مثل أنطاکیة واسکندرون التی احتلتها ترکیا عام 1939.
[عدل]أماکن دینیة
أحد الحارات القدیمة فی یافا، فلسطین المحتلة/إسرائیل
المکان الموقع الصفة صورة
المسجد الأقصى القدس، فلسطین إسلامی
قبة الصخرة القدس، فلسطین إسلامی
الحرم الإبراهیمی الخلیل، فلسطین إسلامی
الجامع الأموی دمشق، سوریا إسلامی
کنیسة المهد بیت لحم، الضفة الغربیة مسیحی
کنیسة القیامة القدس مسیحی
المغطس بیت عنیا، نهر الأردن، الأردن مسیحی
جبل نبو مادبا، الأردن مسیحی ویهودی
حائط البراق القدس إسلامی ویهودی
[عدل]مصدر
^ Harris, William W. The Levant: a Fractured Mosaic
^ خطأ استشهاد: وسم "ref" غیر صحیح؛ لا نص تم توفیره للمراجع المسماة UCL
^ http://www.bibarch.com/ArchaeologicalSites/index.htm
^ http://ancienthistory.about.com/od/levantmaps/a/levantmaps.htm
^ http://www.glaphyridae.com/Biogeografia/NEL.html
↑ أ ب جورج بوست، 1896. نباتات سوریا وفلسطین وسیناء: من طوروس إلى رأس محمد ومن البحر الأبیض المتوسط إلى بادیة الشام Flora of Syria, Palestine and Sinai; from the Taurus to Ras Muhammad, and from the Mediterranean Sea to the Syrian desert. الکلیة السوریة البروتستانتیة. بیروت، سوریا. تاریخ الولوج 26 تشرین الثانی 2011.
^ المادة 134
^ دروزة، محمد عزة. 1993. مذکرات محمد عزة دروزة. دار الغرب الإسلامی، بیروت.
^ خطأ استشهاد: وسم "ref" غیر صحیح؛ لا نص تم توفیره للمراجع المسماة .D8.A7.D9.84.D8.B4.D8.B9.D8.A8_People
^ خطأ استشهاد: وسم "ref" غیر صحیح؛ لا نص تم توفیره للمراجع المسماة .25D8.25AD.25D9.2582.25D8.25A7.25D8.25A6.25D9.2582
^ خطورة التوزع السکانی فی سوریا، فقط سوریون، 26 کانون الثانی 2011.
^ قائمة الدول حسب عدد السکان
^ http://www.pcbs.gov.ps/Portals/_pcbs/census2007/ind_loca_09.pdf
^ خلفیة عن سوریا (بالإنجلیزیة)، وزارة الخارجیة الإمریکیة، 26 کانون الثانی 2011.
^ توزع السکان فی المدن الکبرى والمدن التی یزید عدد سکانها على مائة ألف - 2008 (بالإنجلیزیة)، موقع إحصاءات الأمم المتحدة، 26 کانون الثانی 2010.
^ المکتب المرکزی للإحصاء، رئاسة مجلس الوزراء السوریة، المجموعة الإحصائیة لعام 2006.
^ CIA World Factbook - People of Jordan
^ من أجل تنمیة بشریة فی لبنان، دکتور أنیس أبی فرح
^ موقع الجیش اللبنانی، مجلة الدفاع الوطنی، الهجرة الخارجیة والانتشار اللبنانی فی العالم، د. أسعد الأتات-أستاذ دیموغرافیا فی ج. اللبنانیة
^ [1]
^ العراقیون فی الأردن. جریدة الغد. تاریخ الولوج 2011-5-13.
^ 2011 UNHCR country operations profile - Jordan. الاونروا. تاریخ الولوج 2011-5-13.
^ التوزیع السکانی والطائفی فی لبنان
^ طوائف لبنان ال18
^ انظر المادة 4 من الدستور السوری، موقع مجلس الشعب السوری، 26 کانون الثانی 2011.
^ لهجات اللغة الآرامیة - بقلم الأستاذ أسعد صوما، موقع أخبار السریان، 26 کانون الثانی 2011.
^ خطأ استشهاد: وسم "ref" غیر صحیح؛ لا نص تم توفیره للمراجع المسماة logha
^ الأرمن فی البلاد العربیة، موقع أزاد، 26 کانون الثانی 2011.
^ خطأ استشهاد: وسم "ref" غیر صحیح؛ لا نص تم توفیره للمراجع المسماة Ethnicity_and_Language
^ لغات الأردن Languages of Jordan. ethnologue.com. تاریخ الولوج 2011-5-12.
^ هناک العدید من الکلمات الشامیّة عموما ذات الأصل الترکی مثل "أوضة" بمعنى غرفة و"لمبة" بمعنى مصباح
^ المرکز الوحید فی العالم لتعلیم اللغة الآرامیة فی معلولا، موقع الجمل بما حمل، 26 کانون الثانی 2011.
^ موقع مجلس النواب الأردنی، عن الأردن
^ الشعب الأردنی The People of Jordan. موقع الملک حسین. تاریخ الولوج 2011-5-13.
^ Lowi، Miriam R.، Water and power: the politics of a scarce resource in the Jordan River basin، Cambridge University Press، 1995، p.36
^ عن الأردن، التنوع السکانی. مجلس النواب الأردنی. تاریخ الولوج 2011-5-13.
^ الاقلیات الدینیة Religious Minorities. مکتبة الکونغرس. تاریخ الولوج 2011-5-13.
^ انظر المادة 42 من الدستور السوری، موقع مجلس الشعب السوری الرسمی، 27 کانون الثانی 2011.
^ انظر المادة 3 من الدستور السوری، موقع مجلس الشعب الرسمی، 27 کانون الثانی 2011.
^ معلومات عامة عن الجمهوریة العربیة السوریة، مجلس الشعب السوری، 27 کانون الثانی 2011
^ یهود سوریا: ما زلنا هنا، والمهاجرون یحلمون بالعودة، صحیفة عکاظ، 27 کانون الثانی 2011.
^ الیزیدیة - بقلم أسعد السنجاری، موقع میسوسبوت، 27 کانون الثانی 2011.
[عدل]شاهد أیضًا
أسماء الشام
قائمة بأسماء مدن بلاد الشام
تصنیفات: مقالات بدون مصدر منذ أیلول 2010جغرافیا سوریاجغرافیا لبنان جغرافیا فلسطین جغرافیا الأردنجغرافیا إسرائیل بلاد الشام تاریخ سوریاالهلال الخصیب شام سوریا الکبرى
قس ترکی آذری
Aralıq dənizinin şərqindən Mesopotamiyaya qədər uzanan tarixi ərazinin bəzi qaynaqlardakı adı. Bəzən Transiordaniya da adlanır. Levant əhalisini Levanten adlandırırdılar. Osmanlı İmperiyası zamanında Genuya və Venesiyalı tacirlər də nədənsə Levanten adlanırdı.
Coğrafiya ilə əlaqədar bu məqalə qaralama halındadır. Məqaləni redaktə edərək Vikipediyanı zənginləşdirin.
Kateqoriya: Coğrafiya qaralamaları
قس عبری
הלבנט (בצרפתית: Levant) הוא מונח גאוגרפי ותרבותי המתייחס לחלק המזרחי של אגן הים התיכון, ובפרט לחלק המערבי של אזור הסהר הפורה. לפי ההגדרה המצמצמת, כולל האזור את סוריה, לבנון, ארץ ישראל, עבר הירדן, וכן חלקים ממסופוטמיה. לפי ההגדרה המרחיבה כולל האזור גם את אסיה הקטנה, יוון, קפריסין ומצרים.
תוכן עניינים [הסתרה]
1 א-שאם
2 אטימולוגיה
3 שם התואר "שאמי"
4 ישראל
5 קישורים חיצוניים
[עריכה]א-שאם
לפי ההגדרה המצמצמת, תחום הלבנט מקביל פחות-או-יותר לאזור המכונה בערבית א-שאם (الشأم). א-שאם הוא לרוב כינוי לאזור מצומצם יותר, מאזור העיר חאלב שבסוריה ועד אזור הנגב של ארץ ישראל, אזור זה היה באופן מסורתי נתון להשפעתה של דמשק בעוד שהאזור דרומה משם היה נתון להשפעה מצרית, צפונה משם הייתה השפעה מסורתית של האימפריות של אסיה הקטנה וממזרח הייתה השפעה של אימפריות מסופוטמיה או חצי האי ערב.
[עריכה]אטימולוגיה
המונח "לבנט" הופיע לראשונה בסוף המאה ה-15. פירוש המילה levant בצרפתית הוא "עולה" או "זורח" (מהפועל lever), ובהשאלה פירושה "מזרח" (המקום שממנו זורחת השמש). השם "א-שאם" בערבית הוא אחד משמותיה של העיר דמשק, וכך היא נקראת בטורקית עד היום (Şam). בהשאלה מתייחס שם זה לכל האזור שהעיר דמשק נמצאת במרכזו, ומקביל פחות-או-יותר להגדרה המצמצמת של אזור הלבנט.
במאה השש עשרה החל המונח "לבנט" להיות שגור בהתייחס לאזורים שבשליטת האימפריה העות'מאנית במזרח הים התיכון, ומאוחר יותר התרחב והחל לכלול גם לשטחים נוספים בשליטת העות'מאנים כמו יוון וחופי אסיה הקטנה. המונח "לבנטיני" (Levantine) שימש בעיקר לתיאורם בני עמים מאגן הים התיכון, כגון איטלקים (בפרט אנשי ונציה וג'נובה), צרפתים ובני העמים הים-תיכוניים שחיו באימפריה העות'מאנית. כאשר קיבלה בריטניה מנדט על שטחי ארץ ישראל אחרי מלחמת העולם הראשונה השתמשו חלק מהבריטים בתואר "לבנטיני" ככינוי גנאי לתושבים ממוצא ערבי-אירופי מעורב, וכן לצרפתים, לאיטלקים או ליוונים שהתאקלמו במזרח התיכון ואימצו את הלבוש והמנהגים המזרחיים.
המנדט הצרפתי בסוריה ובלבנון באותה תקופה כונה המנדט לארצות הלבנט והחפירות באבלה, מארי ואוגרית, כמו גם במקומות אחרים, כונו חפירות בלבנט.
היום משמש התיאור בעיקר ארכאולוגים והיסטוריונים בהתייחס לתקופה הפרהיסטורית ולעת העתיקה ותקופת ימי הביניים. המונח משמש לעתים בהתייחס לאירועים עכשוויים, בעיקר בארצות כמו ישראל, ירדן, לבנון, וסוריה.
[עריכה]שם התואר "שאמי"
בערבית הכינוי "שאמי" (شامی) מתייחס לאדם, בפרט אדם ערבי, שמוצאו בסוריה, בלבנון, בארץ ישראל ובאזורים הסמוכים לארצות אלה. כמו כן משמש הכינוי לכל דבר שמוצאו באזור הזה, למשל ניבים "שאמיים" של השפה הערבית הם הניבים הערביים המדוברים בסוריה, בלבנון, בארץ ישראל ובסביבותיהן. כך גם, המילה המצרית לפיתה היא "שאמי"- בשל מוצאה מ"בלאד א-שאם" (ארצות אזור א-שאם).
עבור יהודי תימן נוסח התפילה של ר' יוסף קארו בעל השולחן ערוך, שמקורו בצפת נקרא נוסח התפילה השאמי.
הפיסטוק האיכותי הגדל בלבנון ובסוריה נקרא "פיסטוק שאמי" (או "פיסטוק חלבי", כלומר מסביבות העיר חאלב).
[עריכה]ישראל
בישראל משמש המונח "לבנטיני" כתיאור של אדם בעל אופי, התנהגות או תרבות הקרובה לתרבות המזרחית.
[עריכה]קישורים חיצוניים
דפנה אפרת ומוסטפא כבהא, מוסלמים ופרנקים בא-שאם: חיזוק הנאמנות הדתית והגבהת המחיצות, קתדרה 92, יוני 1999, עמ' 64-49
קטגוריות: המזרח הקרובהמזרח התיכוןביטויים בצרפתית
قس اردو
لیونت (انگریزی:The Levant) مشرق وسطٰی کے ایک بڑے علاقے کے لیے استعمال ہونے والی ایک غیر واضح تاریخی اصطلاح ہے۔ یہ علاقہ مغرب میں بحیرہ روم، مشرق میں صحرائے عرب کے شمالی حصوں اور بالائی بین النہرین اور شمال میں کوہ ثور کے درمیان واقع ہے۔ لیونت میں کوہ قفقاز، جزیرہ نما عرب یا اناطولیہ کا کوئی حصہ شامل نہیں سمجھا جاتا۔
یہ اصطلاح انگریزی میں پہلی بار 1497ء میں استعمال ہوئی جس کا مطلب "وینیٹیا کے مشرق میں بحیرہ روم کی سرزمین" کو واضح کرنا تھا۔ لیونت قرون وسطٰی کی فرانسیسی زبان کے لفظ سے نکلا ہے جس کا مطلب "ابھرنا" ہے اور اس ضمن میں اس خطے کو ابھرتے سورج کا علاقہ سمجھا جاسکتا ہے اور اسے عربی کے لفظ مشرق کا متبادل سمجھا جا سکتا ہے یعنی وہ علاقہ جہاں سے سورج طلوع ہوتا ہے۔
19 ویں صدی کے سفرناموں میں یہ اصطلاح سلطنت عثمانیہ کے زیر نگیں مشرقی علاقوں کے لیے استعمال ہونے لگی۔
لیونتیائی باشندوں کی اصطلاح خاص طور پر اطالویوں کے لیے استعمال ہوتی ہے خصوصاً وینس اور جینووا، فرانسیسی اور دیگر جنوبی یورپی نسل کے باشندوں کے لیے استعمال ہوتی ہے جو صلیبی جنگوں، بازنطینی سلطنت اور عثمانی سلطنت کے ادوار میں ترکی یا بحیرہ روم کے مشرقی ساحلوں پر رہتے تھے۔ ان افراد کے آبا و اجداد دراصل بحیرہ روم کی بحری مملکتوں کے رہنے والے تاجر تھے۔
1920ء سے 1946ء تک فرانس کے زیر قبضہ شام اور لبنان لیونت ریاستیں کہلاتے تھے۔
آجکل لیونت کی اصطلاح ماہرین آثار قدیمہ اور تاریخ دان خطے کی قبل از تاریخ، قدیم اور قرون وسطٰی کی تاریخ کے حوالے سے استعمال میں رہتی ہے خصوصاً جب وہ صلیبی جنگوں کا ذکر کرتے ہیں۔
[ترمیم]علاقے
اسرائیل
اردن
لبنان
فلسطین
جزیرہ نمائے سینا ( مصر)
شام
[ترمیم]متعلقہ مضامین
مشرق قریب
کنعان
بلاد شام
زمرہ جات: ایشیا کے خطےسرزمین شام
قس پنجابی
لیونت مشرق وسطی دے اک وڈے علاقے لئی ورتی جان آلی اک غیر واضع تریخی اصطلاح اے ۔ ایہہ علاقہ لہندے چ بحیرہ روم ، چڑھدے چ صحرائے عرب دے اتلے حصیاں تے اتلے بین النہرین تے اتلے کوہ ثور دے وچکار واقع اے ۔ لیونت چ کوہ قفقاز ، جزیرہ نما عرب تے اناطولیہ دا کوئی حصہ شامل نئیں سمجھئیا جاندا ۔
ایہہ اصطلاح انگریزی چ پہلی واری 1497ء چ اسعمال ہوئی جس دا مطلب "وینیٹیا" دے چڑھدے چ بحیرہ روم دی سرزمین " نوں واضع کرنا سی ۔
لیونت قرون وسطی دی فرانسیسی بولی دے لفظ توں نکلئیا اے جس دا مطلب "ابھرنا' اے تے اس ضمن چ اس خطے نوں ابھردے سورج دا علاقہ سمجھئیا جا سکدا اے تے اسنوں عربی دے لفظ مشرق دا متبادل سمجھئیا جا سکدا اے ۔ یعنی اوہ علاقہ جتھوں سورج طلوع ہندا اے ۔
19ویں صدی عیسوی دے سفر نامےآں چ ایہہ اصطلاح سلطنت عثمانیہ دے زیر نگیں مشرقی علاقےآں لئی ورتی جاان لگی ۔
لیونتیائی باشندےآں دی اصطاح خاص طور تے اطالویاں لئی ورتی جاندی اے خصوصا وینس تے جینوا دے اطالویاں لئی ۔ فرانسیسی تے دوجے دکھنی یورپی نسل دے باشندےآں لئی وی استعمال ہندی اے جہڑے صلیبی جنگاں ، بازنطینی سلطنت تے سلطنت عثمانیہ دے ویلےآں چ ترکی یاں بحیرہ روم دے چڑھدے ساحلاں تے رہندے سن ۔ اینہاں لوکاں دے وڈکے اصل چ بحیرہ روم دے جزیرےآں دے رہن آلے تاجر سن ۔
1920ء توں 1946ء تک فرانس دے مل ہیٹھ شام تے لبنان لیونت ریاستاں کہلاندے سن ۔
اجکل لیونت دی اصطلاح آثار قدیمہ دے ماہر تے تریخ دان خطے دی قبل از تریخ ، پرانی تے قرون وسطی دی تریخ دے حوالے لئی ورتدے نیں خصوصا جدوں اوہ صلیبی جنگاں دا ذکر کردے نیں ۔
[لکھو]علاقے
فلسطین ۔
اسرائیل ۔
لبنان ۔
اردن ۔
جزیرہ نما سینا (مصر)
شام ۔
[لکھو]متعلقہ مضامین
کنعان ۔
شام ۔
لبنان ۔
بین النہرین۔
گٹھیاں: تریخ جغرافیہ عرب
قس ترکی استانبولی
Levant veya Bilad eş-şām (Arapça: سوریّة الکبرى), Maşrek (Arapça:المشرق), net olmayan coğrafi bir terim olup, tarihsel süreç içerisinde Toros Dağları'nın güneyindeki Orta Doğu'da geniş bir alanı belirtmektedir. Batı'da Akdeniz, güneyde Arabistan Çölü ve Doğu'da Mezopotamya ile sınırlanmıştır. Levant Kafkasya Dağları'nı, Arap Yarımadası'nın belirli bir parçasını ve Anadolu'yu içermez. Kilikya'yı belki içerebilmiş olmasına rağmen, Sina Yarımadası, Levant ile Mısır arasında bir kara köprüsü oluşturduğundan dışarıda tutulabilir.
Zamanla Levant insanı ve kültürü Sina ve Nil Nehri arasındaki bölgeye egemen olmuş olsa da, bu bölge coğrafi Levant'i tam olarak karşılamaz.
Konu başlıkları [gizle]
1 Etimoloji
2 İçerdiği Bölgeler
3 Ayrıca bakınız
4 İç bağlantılar
5 Notlar
6 Kaynakça
Etimoloji [değiştir]
19. yüzyıl Levant sakinleri
Felçli adamı sırtında taşıyan kör adam (Tancrède Dumas, Levant, Osmanlı Devleti, 1889).
Levant terimi ilk defa İngilizce'de 1497 yılında söylendi.Orijinal olarak geniş anlamda, Venedik'in Akdeniz doğu toprağı olarak kullanılıyordu.Fransızca Levant kelimesinden gelmektedir, yükselme manası taşıyan kelime, güneşin yükseldiği nokta anlmıyla kullanılır. Antik Yunan'da (şimdiki Anadolu) ve Germen anavatanında da benzer şekliyle kullanılmışıtr.
Sözcük 16.ncı yüzyılda İngilizce'de geçerli hale geldi. İlk İngiliz tüccarların bölgede iş yapmaya cesaret etmeye başlamasıyla. İngiliz gemileri 1570 yılında Akdeniz'de göründü ve İngiliz tüccar şirketi ,1579 yılında Osmanlı Sultanı ile anlaşmayı Kapitülasyon imzaladı.[1] Levantan ismi eksel olarak İtalyan insanı(özellikle Venedik ve Cenevizli )Fransız veya diğer Avrupa-Akdeniz orijinli insanlara karşılık gelir, ki bunlar Türkiye'de veya doğu Akdeniz sahilinde (Levant) Haçlı seferleri, Bizans ve Osmanlı dönemlerinden beri yaşayan insanlardır.Onların çoğunluğu Akdeniz Deniz Cumhuriyetleri'nden (Venedik Cumhuriyeti,Ceneviz Cumhuriyeti ve Dubrovnik Cumhuriyeti gibi) tüccarların torunlarıdır. Veya Haçlı seferleri devletlerinin yerleşenlerindendir(özellikle Türkiye ve Lübnan'daki Fransız Levantenleri). Onlar yaşamlarını İstanbul 'da (Çoğunlukla Galata, Beyoğlu ve Nişantaşı, Şişli bölgeleri) ve İzmir'de (Çoğunlukla Bornova, Buca) sürdürürler.
1920 ile 1946 yılları arasında Fransız mandası Altındaki suriye ve Lübnan Levant devletler olarak isimlendiriliyordu. Ebla, Mari ve Ugarit'te önemli pek çok kazının yapıldığı o zamanda bu terim arkeolojide genel hale geldi. Bu siteler Mezopotamya,Kuzey Afrika ,Arabistan olarak sınıflandıralamadığından önce,onlar Levantine olarak adlandırılıyordu.
Bugün Levant tipik olarak arkeloglar ve tarihçiler tarafından Haçlı seferleri tartışıldığında tarih öncesi,antikçağ ve bölgenin ortaçağ tarihine referans olarak kullanılır.Sözcük ayrıca arasıra, modern veya çağdaş olaylara, insanlara, devletlere, ayni bölgedeki devlet kısımlarına, İsrail, Lübnan,Suriye ve Filistin Kara toprağına referans olarak kullanılır.
İçerdiği Bölgeler [değiştir]
Filistin
Ürdün
Lübnan
Suriye
Sina Yarımadası
Hatay
Ayrıca bakınız [değiştir]
Kenan Ülkesi
Filistin
Mezopotamya
İç bağlantılar [değiştir]
Amioun (İngilizce)
Notlar [değiştir]
^ Braudel,Fernand,The Mediterranean and Mediterranean World in the Age of Phillip II
Kaynakça [değiştir]
Levantine Haritage Site Includes many oral and scholarly histories and genealogies for some Levantine Turkish families.
Kıtalar[gizle]
Afrika
Antarktika
Asya
Avrupa
Okyanusya
Kuzey Amerika
Güney Amerika
Afrika-Avrasya
Amerika
Avrasya
Avustralya
Yerbilimsel kıtalar
Gondvana • Laurasia • Pangea • Panotya • Rodinya • Kolombiya • Kenorland • Nena • Ur • Vaalbara
Efsanevî kıtalar
Atlantis • Kerguelen Yaylası • Lemurya • Mu • Terra Australis • Zealandiya
Kategori: Levant
قس انگلیسی
The Levant ( /ləˈvænt/) ( /ləˈvænt/, Arabic: بلاد الشام Bilād ash-Shām) or Arabic: المشرق العربی al-Mashrīq al-'Arabiyy) is a geographic and cultural term referring to the region of the "eastern Mediterranean littoral between Anatolia and Egypt".[1] The Levant includes most of modern Lebanon, Palestine, Syria, Jordan, and sometimes parts of Cyprus, Turkey and Iraq, and corresponds roughly to the historic area of Greater Syria; precise definitions have varied. The Levant has been described as the "crossroads of western Asia, the eastern Mediterranean and northeast Africa".[2]
Contents [hide]
1 Etymology
1.1 "Capitulations"
1.2 Since World War I
1.3 Since World War II
2 People
3 See also
4 Notes
5 References
[edit]Etymology
In earlier periods,[when?] the Levant encompassed all the "Mediterranean lands east of Italy".[citation needed] The term Levant, which first appeared in English in 1497, originally meant the East in general. It is borrowed from the French levant 'rising', that is, the point where the sun rises.[3] Similar etymologies are found in Ancient Greek Ἀνατολή (cf. Anatolia), Germanic Morgenland and in the Hungarian Kelet which literally means the place of rising. Most notably, "Orient" and its Latin source oriens meaning "east", is literally "rising", deriving from Latin orior "rise".
[edit]"Capitulations"
The term became current in English in the 16th century, along with the first English merchant adventurers in the region: English ships appeared in the Mediterranean in the 1570s and the English merchant company signed its agreement ("capitulations") with the Grand Turk in 1579 (Braudel).
In 19th-century travel writing, the term incorporated eastern regions under then current or recent governance of the Ottoman empire, such as Greece. In 19th-century archaeology, it referred to overlapping cultures in this region during and after prehistoric times, intending to reference the place instead of any one culture.
[edit]Since World War I
The French Mandates of Syria and Lebanon, from 1920 to 1946, were called the Levant states. The term became common in archaeology at that time, as many important early excavations were made then, such as Mari and Ugarit. Since these sites could not be classified as Mesopotamian, North African, or Arabian, they came to be referred to as "Levantine."
[edit]Since World War II
Today "Levant" is typically used by archaeologists and historians with reference to the prehistory and the ancient and medieval history of the region, as when discussing the Crusades. The term is also occasionally employed to refer to modern or contemporary events, peoples, states or parts of states in the same region, namely Cyprus, Iraq, Israel, the Palestinian territories, Jordan, Lebanon, and Syria (compare with Near East, Middle East, Eastern Mediterranean and Western Asia). Several researchers include the island of Cyprus in Levantine studies, including the Council for British Research in the Levant,[4] the UCLA Near Eastern Languages and Cultures department,[5] and the UCL Institute of Archaeology,[2] the last of which has dated the connection between Cyprus and mainland Levant to the early Iron Age. Currently, a dialect of Levantine Arabic, Cypriot Maronite Arabic, is the most-spoken minority language in Cyprus. Archaeologists seeking a neutral orientation that is neither biblical nor national have utilized terms such as Syro-Palestinian archaeology and archaeology of the southern Levant.[6][7]
[edit]People
The largest religious and ethnic group in the Levant is Sunni Muslim Arabs, but there are also many other groups. Until the mid-20th century, there were Jews all across the Levant; now most are in Israel. There are many Christian Arabs, belonging to the Antiochian Orthodox (Greek/Eastern Orthodox), Maronite Catholic, belonging to the eastern Catholic, and Oriental Orthodox churches. There are Assyrians, belonging to the Assyrian Church of the East (autonomous) and the Chaldean Catholic Church (Catholic). There are largely Sunni Muslim Kurds. There are Shia Muslims (Alawite, Twelvers, and Ismailis) and Druze. There are Armenians, mostly belonging to the Armenian Apostolic Church. There are a few Arab and Armenian Protestant Christians. There are also Latin Catholics, called Levantines or Franco-Levantines.
[edit]See also
Overlapping Regional Designations
Mashriq
Fertile Crescent
Mesopotamia
Near East and Middle East
Sub-Regional Designations
Southern Levant and History of the Southern Levant
Other
History of the Levant
French post offices in the Ottoman Empire ("Levant" stamps)
Levantines (Latin Christians), Catholic Europeans in the Levant
[edit]Notes
^ Harris, William W. The Levant: a Fractured Mosaic
^ a b The Ancient Levant, UCL Institute of Archaeology, May 2008
^ Oxford English Dictionary, 2nd edition
^ Sandra Rosendahl (2006-11-28). "Council for British Research in the Levant homepage". Cbrl.org.uk. Retrieved 2010-07-05.
^ Biblical and Levantine studies, UCLA
^ Dever, William G. "Syro-Palestinian and Biblical Archaeology", pp. 1244-1253.
^ Sharon, Ilan "Biblical archaeology" in "Encyclopedia of Archaeology Elsevier.
[edit]References
Braudel, Fernand, The Mediterranean and the Mediterranean World in the Age of Phillip II
Julia Chatzipanagioti: Griechenland, Zypern, Balkan und Levante. Eine kommentierte Bibliographie der Reiseliteratur des 18. Jahrhunderts. 2 Vol. Eutin 2006. ISBN 3-9810674-2-8
Levantine Heritage site. Includes many oral and scholarly histories, and genealogies for some Levantine Turkish families.
Philip Mansel, Levant: Splendour and Catastrophe on the Mediterranean, London, John Murray, 11 November 2010, hardback, 480 pages, ISBN 978-0-7195-6707-0, New Haven, Yale University Press, 24 May 2011, hardback, 470 pages, ISBN 978-0-300-17264-5
[hide] v t e
Regions of the World
Africa
Northern Middle East Sub-Saharan Central Southern Western Eastern
Oceania
Australasia Australia Zealandia Melanesia Micronesia Polynesia
America
North Northern Middle Central Caribbean South Southern Northern Western Guianan States Anglo Latin (Hispanic)
Polar regions
Arctic Antarctic
Asia
Central Eastern Northeastern Northern Southeastern Mainland Maritime Southern Indian subcontinent Western Middle East
Oceans
World Arctic Atlantic Indian Pacific Southern
Europe
Central Eastern Northern Southeastern Middle East Southern Western
Seas
List of seas
Related Continents of the world List of seas Physical Earth
This Syria location article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
This Lebanon location article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
This Jordanian location article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
This geography of Palestine article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
This geography of Israel article is a stub. You can help Wikipedia by expanding it.
View page ratings
Rate this page
What's this?
Trustworthy
Objective
Complete
Well-written
I am highly knowledgeable about this topic (optional)
Submit ratings
Categories: LevantFertile CrescentMediterraneanNear EastWestern AsiaGeography of SyriaGeography of LebanonGeography of PalestineGeography of JordanGeography of IsraelSyria geography stubsLebanon geography stubsJordan geography stubsPalestine geography stubsIsrael geography stubs
قس قرانسه
Le Levant désignait traditionnellement en français les pays bordant la côte orientale de la mer Méditerranée : en premier lieu le Liban et la Syrie (les États du Levant au sens français) ; mais la région du Levant inclut également la Palestine, la Jordanie, voire l'Égyptenote 1.
Le Levant est aujourd'hui plus souvent désigné sous le nom de « Proche-Orient » ou « Moyen-Orient », par alignement sur l'anglais Middle East. Il correspond aussi parfois au Machrek (المشرِق en arabe) : mais ce terme, dérivant des racines consonantiques ch-r-k (ش ر ق, « est » ou « soleil levant »), désigne une région qui peut être plus large et inclure l'Irak. Un autre terme arabe utilisé est « ash-Sham » (الشام) (le Soleil), qui comprend dans sa version large Syrie, Liban, Jordanie, Palestine et une partie du sud de la Turquienote 2.
Sommaire [masquer]
1 Évolution du sens
1.1 Origine du mot
1.2 Le « Levant français »
1.3 Aujourd'hui
2 Géographie marine
3 Notes
4 Voir aussi
4.1 Cultures et Histoire du Levant
4.2 Problèmes de désignation
4.3 Bibliographie
Évolution du sens[modifier]
Origine du mot[modifier]
« Levant » est à l'origine un mot issu du français médiéval signifiant « orient »note 3. Il désignait à l'origine tous les territoires méditerranéens à l'est de l'Italie, c'est-à-dire non seulement le Levant actuel, mais aussi les régions de l'Empire byzantin.
Ce sens se conserva pour désigner les régions qui dépendaient de l'Empire ottoman. Le commerce des capitulations avec le Grand Turc était couramment appelé « commerce du Levant », et les « échelles du Levant » étaient les ports et les villes de l'empire ottoman, au Proche-Orient ou en Afrique du Nord, avec lesquels trafiquaient les commerçants françaisnote 4. Les habitants de l'empire enfin étaient appelés Levantins.
Timbre français en usage dans le Levant ottoman entre 1902 et 1920.
Au xixe siècle, le mot commença à recouvrir des espaces différents : chez les écrivains et les poètes, il désignait encore toutes les régions de l'Empire ottoman. Cependant, pour les archéologues et les historiens, et à leur suite les politiques, il se réfèra plus précisément à la zone comprise entre la chaine du Tarse et la mer Rougenote 5.
Le « Levant français »[modifier]
En 1920, profitant de la dislocation de l'empire ottoman au traité de Sèvres et de l'échec de la monarchie de Fayçal, la France envoya ses troupes au Liban et en Syrie. Elle obtint alors mandat de la Société des Nations sur le Liban et la Syrie, couramment appelés les « Mandats du Levant ».
Aujourd'hui[modifier]
Le terme est toujours couramment utilisé par les archéologues et les historiens pour se référer à cette région, particulièrement aux temps préhistoriques, antiques et médiévaux. Le terme est encore parfois utilisé pour parler d'événements, de personnes, de cultures ou des États du Liban, de Syrie, de Jordanie, d'Israël et de la Palestine ; en anglais, l'expression de Southern Levant (« Levant Sud »), recouvre ces quatre derniers espaces.
Amman, Beyrouth, Damas, Gaza, Jérusalem et Tel-Aviv figurent parmi les agglomérations principales du Levant.
Géographie marine[modifier]
« Levant » est le nom du bassin oriental de la mer Méditerranée. Ses fosses descendent à près de 3 300 m (près de l'île de Crète). Il est bordé par la Grèce, la Turquie, Chypre, l'Égypte et la Libye. C'est un passage commercial important puisqu'il est au carrefour de plusieurs voies de communication célèbres : ancienne Phénicie, route de la soie, route maritime de l'Extrême-Orient par le canal de Suez, etc.
Notes[modifier]
↑ Une des directions du ministère français des Affaires étrangères s'est longtemps appelée « Afrique-Levant » et incluait la Palestine et l'Égypte.
↑ Ces expressions (en arabe, en anglais ou en français) proviennent de milieux linguistiques différents et qu'elles ont aussi des origines différentes. Il est donc en grande partie spécieux de chercher à les traduire simplement comme des termes équivalents, mais les expliquer en les replaçant dans leur contexte.
↑ « Levant » est issu du vieux français « lever », dérivant lui-même du latin « levare ». Il désigne le côté duquel le Soleil se lève, c'est-à-dire l'est.
↑ Dans ces ports, le sultan avait renoncé à certaines de ses prérogatives, notamment en matière juridique, en faveur de négociants français, qui dépendaient alors directement du roi de France qui leur octroyait des privilèges. Ces échanges entre les deux puissances ont été enregistrés dans des actes particuliers, sous le nom de « capitulations », dont les premières ont été signées entre François Ier et Soliman le Magnifique en 1536.
↑ Dans le cas des archéologues, cette évolution du vocabulaire est liée à l'importance des fouilles entreprises dans la région et du besoin de désigner les cultures locales d'un terme propre.
Voir aussi[modifier]
Cultures et Histoire du Levant[modifier]
Cuisine levantine
Échelles du Levant
Problèmes de désignation[modifier]
Noms du Levant
Moyen-Orient
Proche-Orient
Grande Syrie
Machrek
Bibliographie[modifier]
Maurice Sartre, D'Alexandre à Zénobie : Histoire du Levant antique, IVe siècle avant Jésus-Christ-IIIe siècle après Jésus-Christ, Fayard, 2001.
Allan Toriel & Sylvérik, Tourville, Chevalier du Levant, Vagabondages, Bayeux, 2008 (ISBN 978-2-91814-302-4).
[masquer]
v • d • m
Entités créées par la France pendant son mandat sur la Syrie
Djébel el-Druze • Djézireh • État d'Alep • État de Damas • État du Grand Liban • Sandjak d'Alexandrette (République du Hatay) • Territoire des Alaouites
Portail du Moyen-Orient Portail de la Méditerranée
Catégories : LevantProche-OrientRégion d'Asie
قس آلمانی
Als Levante (ital. für „Sonnenaufgang“, steht allegorisch für den „Osten“ und das „Morgenland“) bezeichnet man im weiteren Sinne die Länder des östlichen Mittelmeeres, folglich alle Länder, die östlich von Italien liegen, besonders die griechische Halbinsel und die griechischen Inseln in der Ägäis, die mediterranen Küstengebiete der Türkei, Zypern, den Libanon, Palästina, das historische Syrien und Ägypten. Im engeren Sinn umfasst die geografische Bezeichnung Levante Küsten und Hinterland der Anrainerstaaten der östlichen Mittelmeerküste, also die heutigen Staaten Syrien, Libanon, Israel, Jordanien sowie die Palästinensischen Autonomiegebiete.
Inhaltsverzeichnis [Verbergen]
1 Geschichte
1.1 Jungsteinzeit
1.2 Mittelalter
2 Übertragene Bedeutung
3 Siehe auch
4 Literatur
5 Einzelnachweise
Geschichte [Bearbeiten]
Jungsteinzeit [Bearbeiten]
Als Ursprungsgebiet der Neolithischen Revolution wird oft die Levante bezeichnet, doch passt in diesem Zusammenhang der Begriff fruchtbarer Halbmond besser, da sich wesentliche Schritte der neolithischen Revolution auch in den Flussgebieten von Euphrat und Tigris ereigneten.
Mittelalter [Bearbeiten]
Aus europäischer Sicht erhielt die Levante durch die intensiven Handelsbeziehungen mit italienischen Stadtstaaten eine besondere Bedeutung, die bereits lange vor den Kreuzzügen im frühen Mittelalter mit dem Byzantinischen Reich und sogar den Seldschuken etabliert waren. Die Levante war ein wichtiger Umschlagplatz für Orientwaren, die über den Indischen Ozean und die asiatischen Karawanenwege herangeschafft wurden und die man gegen europäische Erzeugnisse wie zum Beispiel Tuche eintauschte. Der Levantehandel trug erheblich zum Reichtum von Städten wie Marseille und Stadtstaaten wie Genua und Venedig bei, wurde aber durch das Vordringen des Osmanischen Reiches schwer gestört, da die Osmanen in der Mitte des 15. Jahrhunderts eine Handelssperre verhängten. Durch die Erschließung neuer Seewege im 15. und 16. Jahrhundert nahm die wirtschaftliche Bedeutung der Levante stark ab.
Übertragene Bedeutung [Bearbeiten]
Das aus dem Spanischen und Italienischen stammende Wort bedeutete zunächst Osten (span.) und aufgehend (ital.) bzw. die östlich Italiens gelegenen Mittelmeerregionen. Levantino war jemand von der Levante, aus den Europa nächstgelegenen Teilen Vorderasiens mit Griechenland und Ägypten; im engeren Sinn die asiatischen Küstenregionen am Mittelmeer. Als Levantiner im engeren Sinn galt im 19. Jahrhundert, wer von gemischt europäisch-orientalischer Herkunft ist bzw. die dort geborenen und erzogenen Abkömmlinge von Europäern und orientalischen Müttern mit ihrer sozialökonomischen Sonderrolle in den Handelsstädten des Orients als Kaufleute und Vermittler zwischen Orient und Europa [1][2]. Im Italienischen bedeutet (il) levantino auch gerissen (gerissener Mensch).
Dieses herkömmliche Verständnis der Levante erscheint zunehmend historisch, obsolet und durch ein weites kulturwissenschaftliches Levante-Konzept ersetzt zu werden, dem als Levantiner alle römisch-katholischen Christen im Osmanischen Reich gelten [3].
Siehe auch [Bearbeiten]
Levantiner (Bewohner der Levante)
Levante (Spanien)
Literatur [Bearbeiten]
Wilhelm Heyd: Geschichte des Levantehandels im Mittelalter. 2 Bände. Cotta, Stuttgart 1879.
Michael Sommer (Hrsg.): Die Levante. Beiträge zur Historisierung des Nahostkonflikts. Arnold-Bergstraesser-Institut, Freiburg i. Br. 2001, ISBN 3-928597-31-0.
Dominique Trimbur (Hrsg.): Europäer in der Levante. Zwischen Politik, Wissenschaft und Religion (19.–20. Jahrhundert). Oldenbourg, München 2004, ISBN 3-486-57561-9 (= Pariser historische Studien, Bd. 53).
Bundesamt für Seeschifffahrt und Hydrographie (Hrsg.): Mittelmeer-Handbuch. Teil 5.: Levante, Schwarzes Meer und Asowsches Meer. 10. Auflage. BSH, Hamburg und Rostock 2004, ISBN 3-89871-051-3.
Jean-Pierre Thiollet, Je m’appelle Byblos, H & D, Paris, 2005. ISBN 2-914266-04-9
J.E. Walkowitz: Quantensprünge der Archäologie“. In: Varia neolithica 4, 2006, ISBN 3-937517-43-X.
Julia Chatzipanagioti: Griechenland, Zypern, Balkan und Levante. Eine kommentierte Bibliographie der Reiseliteratur des 18. Jahrhunderts. Eutin: Lumpeter & Lasel, 2006. ISBN 3-9810674-2-8.
Alfred Schlicht Die Araber und Europa. Kohlhammer Stuttgart 2008, ISBN 978-3-17-019906-4
Einzelnachweise [Bearbeiten]
↑ Meyers Lexikon, Lpzg. 1927, 7. Auflage, 7. Band, 912/913
↑ Wolfgang Pfeifer u. a., Etymologisches Wörterbuch des Deutschen, 1995³, 769
↑ Oliver Jens Schmitt, Levantiner. Lebenswelten und Identitäten einer ethnokonfessionellen Gruppe im Osmanischen Reich im „langen 19. Jahrhundert“. München: Oldenbourg Wissenschaftsverlag 2005, 515 p. [= Südosteuropäische Arbeiten 122]
Kategorien: Naher OstenHistorisches Territorium