شاه
نویسه گردانی:
ŠAH
شاه . (ع اِ) شاة و بزبان عربی گوسفند را گویند وشیاة جمع آن است . (برهان قاطع). رجوع به شاة شود.
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
خاوران شاه . [ وُ ] (اِخ ) مهر. هور. خور. شمس . خورشید : چو از خاور برآمد خاورانشاه شهی کش مه وزیر است آسمان گاه .(ویس و رامین ).
حسینعلی شاه . [ ح ُ س َ ع َ ] (اِخ ) ابن جهاز. چهارمین امیر قراقوینلو است بعد از پدر به تخت نشست و 873 هَ . ق . درگذشت . (مرآت البلدان ج 1 ص 4...
باباعلی شاه . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حیات داود بخش گناوه شهرستان بوشهر، یک هزارگزی شمال گناوه ، کنار دریا و راه فرعی ریک به بندر دیلم ...
اخی شاه ملک . [ اَ م َ ل ِ ] (اِخ ) از سران عهد ملک اشرف بن تیمورتاش . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی تألیف حافظ ابرو ص 177 شود.
شاه اختران . [ هَِ اَ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . هور. خورشید. شمس : ز آمدن شاه اختران بحمل گشت هرشجری چون گشاده گنجی گنجور.سوزن...
شاه اخستان . [ هَِ اَ س ِ ] (اِخ ) ابن خاقان اکبر ابوالهیجاء فخرالدین منوچهربن فریدون شروانشاه : خلعت انصاف می دوزد کمرخدمت شاه اخستان کرد...
شاه اسفرهم . [ اِ ف َ هََ ] (اِ مرکب ) مرکب از شاه و اسفرهم . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی شاه اسپرم است . (از برهان ). رجوع به شاه اسپر...
شاه اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) رجوع به اسکندرشاه شود.
شاه اولیاء. [ هَِ اَ ] (اِخ ) لقبی است که شیعیان فارسی زبان به امیرالمؤمنین علی علیه السلام دهند. (یادداشت مؤلف ).
ملک شاه که او را شاهنشاه نیز میخواندند یکی از سلاطین سلجوقیان روم بین سالهای ۱۱۱۰ تا ۱۱۱۶ بود. پیش از به قدرت رسیدن ملک شاه و پس از مرگ قلج ارسلان ی...