گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه واژه معنی اصلان شاه اصلان شاه . [ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی باختر الشتر و 26 هزارگزی باختری راه شوسه ٔ... ایران شاه ایران شاه . (اِخ ) دهی است از دهستان خاوری بخش دلفان شهرستان خرم آباد، دارای 660 تن سکنه . آب آن از چشمه های خان و غول مرز و محصول آن غل... چشمه شاه چشمه شاه . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است از ناحیه ٔ فشارود قاینات و بدون سکنه است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص ... چشمه شاه چشمه شاه . [ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 54 هزارگزی جنوب سبزواران و 4 هزارگزی خاور ر... بیرام شاه بیرام شاه . [ ب َ ] (اِخ ) بیرام بیگ . از امیران و ندیمان معروف سلطان اویس جلایر. وی مورد محبت و التفات مخصوص سلطان اویس بود و سلطان نسبت ... پیران شاه پیران شاه . (اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ایزه . کوهستانی ، گرمسیر. دارای 165 تن سکنه .آ... سلجوق شاه سلجوق شاه . [ س َ ] (اِخ ) ابن سلغربن سعد.هشتمین از اتابکان فارس سلغریان جلوس 660 هَ .ق . وفات 662 هَ .ق . است . (فرهنگ فارسی معین ) : دفتر ... شاه آزمای شاه آزمای . [ زْ / زِ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ شاه . امتحان کننده ٔ شاه : پژوهنده ای بود حجت نمای در آن انجمن گشت شاه آزمای .نظامی . شاه آزمود شاه آزمود. [ زْ / زِ ] (ن مف مرکب ) مجرب از طرف شاه . شاه آزموده : چنان چون فریدون مرا داده بودترا دادم این تاج شاه آزمود.فردوسی . شاه آفرید شاه آفرید.[ ف َ ] (اِخ ) دخت فیروزبن یزدگردبن شهریار که او راقتیبة هنگام فتح سمرقند نزد حجاج فرستاد و حجاج او را به ولید هدیه نمود. و او ماد... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ صفحه ۳۲ از ۷۱ ۳۳ ۳۴ ۳۵ ۳۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود