گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۷ ثانیه واژه معنی شاه زیره شاه زیره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) زیره ٔ بزرگ . (برهان قاطع) (آنندراج ). || نام کرویا است که آن را کراویه و نانخواه خوانند و زیره ٔ رومی هم... شاه زیله شاه زیله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 661 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و پنبه . شغل ا... شاه منصور نام قریه ای ونام کوتل است درسرزمین پشی ولسوالی مالستان ازغزنین افعانستان ((نوشته علی مدد"سلطانی")) شاه مقصود شاه مقصود/شا مقصود همان سرپانتین است در این تصویر مشخص است که راف ها سرپانتین هستند. متاسفانه هیچ منبع معتبری که درباره این سنگ توضیح داده باشد چه در ... شاه حسینی شاه حسینی نام بزرگترین تیره ازایل الیکایی میباشد که ساکن درمناطق گرمسار و آرادان میباشند. غازی شاه غازی شاه . (اِخ ) ملقب به اختیارالدین . از امرای بنگاله ٔ شرقی از سال 1349-1352 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 276). و رجوع به اخت... غذای شاه غذای شاه . [ غ ِ / غ َ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خورش شاهی . از جمله ٔ غذاهای مطبوع بود که در قصرخسرو پرویز برای پادشاه ولاش مهیا می کرد... غریب شاه غریب شاه . [ غ َ ] (اِخ ) رجوع به جمال الدین و رجوع به شدالازار ص 413 و حاشیه ٔ آن شود. غلام شاه غلام شاه . [ غ ُ ] (اِخ ) حاکم سند که با دادن باج ولایت را از شر «شاه درانی » رهایی بخشید. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 77 شود. لیزان شاه لیزان شاه . (اِخ ) لقب پادشاهان شروان (به اران ) که آنان را خرسان شاه و شروان شاه نیز میخوانده اند. (از حدود العالم ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ صفحه ۴۱ از ۷۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود