گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شاه نویسه گردانی: ŠAH شاه . (ع ص ) رجل شاه ُ البصر؛ به معنی رجل شائه البصر است ، یعنی مرد تیز بینایی . (از منتهی الارب ). ۞ واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه واژه معنی شاه آباد شاه آباد. (اِخ ) قریه ای بشمال تهران ، تابع شمیرانات و جمعیت آن در حدود ده هزار تن و در آنجا بیمارستان و آسایشگاه مسلولان وجود دارد. (یادداش... شاه آباد شاه آباد. (اِخ ) ایالتی در جنوب بهار هندوستان . (ناظم الاطباء). تغلق شاه تغلق شاه . [ ت َ ل َ / ل ُ ] (اِخ ) (... اول ) غیاث الدین اولین از سلاطین تغلقیه ٔ هند که از 720 تا 725 هَ . ق . حکومت داشت و رجوع به تاریخ ط... تغلق شاه تغلق شاه . [ ت َل َ / ل ُ ] (اِخ ) (... ثانی ) چهارمین از سلاطین تغلقیه ٔ هند که از 790 تا 791 هَ . ق . حکومت داشت و رجوع به تاریخ طبقات سلاط... بندر شاه بندر شاه . [ ب َ دَ رِ ] (اِخ ) بندری است در 36کیلومتری مغرب گرگان و انتهای راه آهن سراسری ایران . در کنار بحر خزر و آن در سال 1306 در زمان ... بومی شاه بومی شاه . (اِخ ) نام اصطخر است . و اصطخر را بومی شاه ، نام نهادند؛یعنی مقام گاه شاه و بلغت بادی زمین را که مقام گاه اصلی باشد بوم خوانند.... حاجی شاه حاجی شاه . (اِخ ) ابن یوسف شاه . آخرین اتابکان یزد است که ازسنه ٔ 690 تا سنه ٔ 718 هَ . ق . حکومت کرد و چون در این سال (718) برادر شیخ ابواس... ارسی شاه ارسی شاه . [ ] (اِخ ) ملک تاج الدین . ملک معظم نصیرالحق والدین خسرو نیمروز او را به اوق با یکهزار مرد از سوار و پیاده از غور و هراة و اسفزار و... اعظم شاه اعظم شاه . [ اَ ظَ ] (اِخ ) پسر سوم عالمگیر از سلاطین هند. او از طرف پدر خود والی کابل و پس از آن فرمانروای احمدآباد شد. و بعد از درگذشت پدر... اعظم شاه اعظم شاه . [ اَ ظَ ] (اِخ ) غیاث الدین بن سکندر. رجوع به کلمه ٔ مزبور شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ صفحه ۲۳ از ۷۱ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود