شبح
نویسه گردانی:
ŠBḤ
شبح . [ ش َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی را. (از منتهی الارب ). شق کردن چیزی . (از اقرب الموارد). || پهن گردانیدن اَرش دست . (کتاب المصادر ص 224). || دراز کردن دست را در دعا: شبح الداعی ؛ دراز کرد دست را در دعا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشیدن و دراز کردن پوست را در میان میخها. (از منتهی الارب ). شکافتن پوست و امثال آن را؛ یعنی قرار دادن آن را میان میخها، چون قرار دادن انسان مصلوب را برروی دو تخته بر زمین . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مانا و ظاهر شدن . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || صاف و پهن کردن چوب . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شبه . [ ش َ ب َه ْ ] (ع ص ، اِ) مثل . مانند. ج ، مَشابه و اشباه و مَشابیه (برخلاف قیاس ). (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): و بینهما شبه ؛ یعنی...
یک شبه . [ ی َ / ی ِ ش َ ب َ/ ب ِ ] (ص نسبی ) هر چیز که بر او یک شب گذشته باشد چون طفل یک شبه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : طی مکان ببین و ز...
بی شبه . [ ش ِب ْه ْ ] (ص مرکب ) (از:بی + شبه ) بی مثل . بی نظیر. بی عدیل . بی همتا. بی مانند.فرید. وحید. واحد. ناهمتا. بی مثیل . بی مثال . یتیمه . ...
شبه گون . [ ش َ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) به رنگ شبه . || سیاه و تیره . تار. تاریک : خدنگهای شهاب اندر آن شب شبه گون روان چون نور خرددر روان ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شبه رنگ . [ ش َ ب َ / ب ِ رَ ] (ص مرکب ) با رنگی چون شبه در سیاهی و تیرگی : روان کرد کلک شبه رنگ راببرد آب مانی و ارژنگ را. نظامی .ای من ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این دو وازه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ویسپه لگ vispe lag (اوستایی vispa + پسوند پهلوی همانند ساز lag). ***فانکو آدینات 09163657861