شبح
نویسه گردانی:
ŠBḤ
شبح . [ ش َ ] (ع مص ) شکافتن چیزی را. (از منتهی الارب ). شق کردن چیزی . (از اقرب الموارد). || پهن گردانیدن اَرش دست . (کتاب المصادر ص 224). || دراز کردن دست را در دعا: شبح الداعی ؛ دراز کرد دست را در دعا. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشیدن و دراز کردن پوست را در میان میخها. (از منتهی الارب ). شکافتن پوست و امثال آن را؛ یعنی قرار دادن آن را میان میخها، چون قرار دادن انسان مصلوب را برروی دو تخته بر زمین . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مانا و ظاهر شدن . (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || صاف و پهن کردن چوب . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
حرف شبه . [ ح َ ف ِ ش َ ب َه ْ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف تشبیه شود.
شبه فروش . [ ش َ ب َ / ب ِ ف ُ ] (نف مرکب ) که شبه فروشد : تو قدر فضل شناسی که اهل فضلی و دانش شبه فروش چه داند بهای دُر ثمین .سعدی .
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ماناداک (مان: مانوی= شبه + آداک: جزیره در پارسی نو)*** فانکو آدینات 09163657861
قیاس شبه . [ س ِ ش ِب ْه ْ / ش َ ب َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) هرگاه دو موضوع باشد که از نظر قوانین موضوعه یکی مسکوت الحکم ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شبه سپید. [ ش َ ب َ هَِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مورچه . شبه سفید: کَشح ؛ شبه سپید که مورچه نامندش . (منتهی الارب ). رجوع به مورچه...
همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: اُژان مان کامم mānkāmam ( سغدی: اژان - مانوی: مان - سنسکریت: کامم)**** فانکو آدینات 09163657861
بی شبه و ند. [ ش ِ هَُ ن ِدد ] (ص مرکب ) (از: بی + شبه + و + ند) بی مثل و مانند. رجوع به شبه و ند شود.