اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شحر

نویسه گردانی: ŠḤR
شحر. [ ش ِ ] (ع اِ) شط. (اقرب الموارد). رود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
« شهر زلال » لقبی است که افتخاراً به شهر تبریز داده شده است . علتش هم این است که چون « سبک شعر زلال » برای اولین بار بتوسط یک جوان تبریزی ( دادا ) ا...
شهرستان دلفان را شهر مفرغ می گویند. به این دلیل که شهرستان دلفان مرکز زندگی مهرپرستان و کاسی های ایران باستان بوده و آلیاژ مفرغ برای نخستین بار در جها...
دولت شهر دولتی است که فقط در یک شهر و مناطق اطراف شهر حاکم است. دولت-شهرهای مهم در یونان پدید آمده‌است اما اولین دولت -شهرها در تمدن بین النهرین به وج...
قصبه شهر. [ ق َ ص َ ب َ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش جویمند حومه ٔ شهرستان گناباد در 3 هزارگزی جنوب گناباد. موقع جغرافیایی آن جلگه و ...
کهنه شهر. [ ک ُ ن َ ش َ ] (اِ مرکب ) مقابل نوشهر.قسمت قدیمی شهر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کهنه شهر. [ ک ُ ن َ / ن ِ ش َ ] (اِخ ) خره ای از سلماس (شاهپور) آذربایجان . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
شهر مقدس . [ ش َ رِ م ُ ق َ د دَ ] (اِخ ) همان اورشلیم است که همواره از آن وقت تا بحال به قدس مسمی است و این معنی دال بر آنست که در نزد...
شهر وزیر. [ ش َ رِ وَ ] (اِخ ) نام شهری است . بعید نیست که «گیث » یا «جیث » با شهر جدیدی که شهر وزیر یا وزیر نام دارد یکی باشد و احتمال دارد ...
میان شهر. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهسوار بخش میناب شهرستان بندرعباس ، واقع در 16هزارگزی شمال میناب با 100 تن سکنه . آب آن از رودخ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۳ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.