اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شحر

نویسه گردانی: ŠḤR
شحر. [ ش ِ ] (ع اِ) شط. (اقرب الموارد). رود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
شهر داود. [ ش َ رِ وو ] (اِخ ) همان قلعه ٔ صهیون است که اول ازآن ِ پبوسیان بود و پس از آنکه داود آنرا مفتوح ساخت قصری و شهری در آن بنیاد ا...
شهر بزرگ . [ ش َ رِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدینة. کورة. (دهار). در برابر شهرک که شهر خرد است .
شهر قباد. [ ش َ رِ ق ُ ] (اِخ ) نام شهری بین ارجان و ابرشهر در فارس . (از معجم البلدان ).
شهر فرنگ . [ ش َ رِ ف َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی سرگرمی کودکانه و آن چنانست که مقداری تصویرهای گوناگون را طوماروار به یکدیگر چسبان...
شهر کسان . [ ش َ رِ ک َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غربت . (یادداشت مؤلف ).
شهر کهنه . [ ش َ رِ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. در جنوب این ده مزار شیخ فریدالدین عطار و نقاش معروف...
شهر کهنه . [ ش َ رِ ک ُ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است و از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و در حدود 11234 ت...
شهر کهنه . [ ش َ رِ ک ُ ن َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است و 2420 تن سکنه دارد. شهر قوچان در سابق در محل فعلی این ...
پائین شهر. [ ش َ ] (اِخ ) قریه ای است به سه فرسنگ ونیمی شمال و مغرب میناب .
پدرام شهر. [پ ِ ش َ ] (اِخ ) لقبی است که در شاهنامه به ایران داده اند؛ یعنی سرزمین خرم و نیکو و فرخنده : مهست آن سرافراز پدرام شهرکه با د...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۳ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.