گفتگو درباره واژه گزارش تخلف شدن نویسه گردانی: ŠDN شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) : ز عدل و ز انصاف تو در جهان نیندیشد از شیر شرزه شدن .فرخی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۵۸ ثانیه واژه معنی چهارپهلو شدن چهارپهلو شدن . [ چ َ / چ ِپ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بسیار خوردن و انباشتن شکم . || فربه و تنومند شدن : گربه را شکم از نعمت او چهارپهلو شد. (م... چهارچشم شدن چهارچشم شدن . [ چ َ / چ ِ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از به دقت در کسی یا چیزی نگاه کردن . کنجکاوانه به بررسی چیزی پرداختن . ... چهارابرو شدن چهارابرو شدن . [ چ َ / چ ِ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن موی بر پشت لب . رجوع به چارابرو و چهارابرو شود. چراغانی شدن چراغانی شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چراغان شدن . روشن شدن چراغ بسیار در محلی .چراغ بسیار و رنگارنگ در شهر یا در مجلس جشنی روشن شد... جوانمرگ شدن جوانمرگ شدن . [ ج َ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به جوانی مردن : زهر پیری چو خورد شخص جوانی میردپیر هر کس که شود زنده جوانمرگ شده ست .وحید (از ... پیراسته شدن پیراسته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل آراسته شدن . رجوع به پیراسته شود. پناهنده شدن پناهنده شدن . [ پ َ هََ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پناهیدن . پناه بردن . التجاء. جاویدان شدن جاویدان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دائمی شدن . ابدی بودن . خلود. رجوع به جاویدان شود. تراشیده شدن تراشیده شدن . [ ت َ دَ / دِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) لاغر شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بیهنگام شدن بیهنگام شدن . [ هََ/ هَِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دیروقت بودن . نابهنگامی .- بیهنگام شدن روز ؛ نزدیک شب رسیدن آن . (یادداشت مؤلف ) : چون از خو... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ صفحه ۱۱۵ از ۱۳۵ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود