اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ دَ ] (اِ) بره ٔ آهو. (یادداشت مؤلف ) :
ز عدل و ز انصاف تو در جهان
نیندیشد از شیر شرزه شدن .

فرخی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
دلتنگ شدن . [ دِ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب )تنگدل شدن . دلگیر شدن . رنجیدن . غمگین و مضطرب و ملول شدن . تأزّق . (از تاج المصادر بیهقی ) : دگر باره...
دفتری شدن . [ دَت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح مالیه ٔ عهد صفویه و قاجاریه ، ثبت دفاتر دیوان شدن فرمان ، و به مهر و ثبت عده ای از مستوفیان...
داغون شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) داغان شدن .از هم پاشیدن . متلاشی شدن . رجوع به داغان شدن شود.
درمان شدن . [ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معالجه شدن . علاج شدن . مداوا شدن : چشم بادم همه بیماری و بازهمه درمان شوم ان شأاﷲ. خاقانی .|| چاره ...
درنگی شدن . [ دِ رَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آهسته و کند شدن . متأخر گشتن . ابطاء. (ترجمان القرآن جرجانی ). استبطاء. (تاج المصادر بیهقی ). التیاء. (...
داغان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) متلاشی شدن . از هم پاشیده شدن . || پراکنده شدن .
درویش شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مسکین شدن . بی چیز گشتن . نادار شدن . فقیرشدن . بی نوا گشتن . ابلاط. ارماد. ارمال . ازهاد. اصرام . اصفار. (ت...
دروای شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا شدن .نصب شدن . افراخته شدن . منصوب گشتن . (ناظم الاطباء).- دروای شدن نره ؛ برخاسته شدن ذکر که ...
خراطی شدن . [ خ َرْ را ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عمل خراطی را قبول کردن . صورت خراطی را بخود گرفتن .
خرتوخر شدن . [ خ َ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) هرج و مرج شدن . مغشوش شدن . آشفته شدن . در هم آمیخته شدن بی تناسب .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.