شدن
نویسه گردانی:
ŠDN
شدن . [ ش َ ] (ع اِ) درختی است شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ یاسمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۲ ثانیه
گشاده رو شدن . [ گ ُ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بشاش شدن . خندان شدن .
گرگ میش شدن . [ گ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریک و روشن شدن هوا.
گردن گیر شدن . [ گ َ دَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجبور به اعتراف دعوی بی اصل شدن . مجبور به تحمل رنجی شدن .
گرم کار شدن . [ گ َ م ِ ش َ دَ ] (مص مرکب ) با جد به کاری پرداختن . به کاری با کوشش و علاقه مشغول گشتن . رجوع به گرم کار بودن شود.
میخ کوب شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در جای خود بی حس و بی حرکت ماندن و از شدت وحشت قادر به حرکت نبودن : وقتی شکارچیان نعره ٔ ببر را شنید...
لوطی خور شدن . [ خوَرْ / خُرْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به مفت از دست رفتن . به تاراج لوطیان رفتن .
مایه سوز شدن . [ ی َ / ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سرمایه بالتمام یا نزدیک به تمام از دست بشدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
شوخ بست شدن . [ ب َ ش ُ دَ ](مص مرکب ) پینه بستن . (یادداشت مؤلف ). شغه بستن . کَوَره بستن . سخت شدن پوست دست یا پا از کار بسیار.
غلبه کن شدن . [ غ ُ ب َ ک َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) سوراخ شدن به علت گرفتن به چیزی نوک تیز: صندلی میخ داشت پیراهنم غلبه کن شد؛ یعنی مثلث گون...
غصه مرگ شدن . [ غ ُص ْص َ / ص ِ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مردن به سبب اندوه .