۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
چرم بر شدن . [ چ َ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مجروح و زخمی شدن خر و استر و اسب از رانکی و جز آن .
خدائی شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خوب شدن . نیکو شدن : خدائی شد که فلان طور شد. خدائی شد که این کار شد یا آن کار نشد. خدائی شد که من ن...
خوی گر شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معتاد شدن . (یادداشت مؤلف ).
خونگیر شدن . [ ش ُدَ ] (مص مرکب ) گرفتار آمدن ببلائی برای قتلی که مرتکب شده است . (یادداشت بخط مؤلف ). بخون گرفته شدن .- امثال :خونی خو...
خوشنود شدن . [ خوَش ْ / خُش ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راضی شدن . قانع و خرسند شدن : باری در آن میان جست و شفاعت کردند تا امیر خوشنود شد. (تاریخ ب...
خمیده شدن . [ خ َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منحنی شدن . خم شدن . دولا شدن . انحناء. (یادداشت بخط مؤلف ).
خمیری شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بشکل خمیر درآمدن . بحالت خمیر درآمدن . شکل خمیر بخود گرفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
خندان شدن . [ خ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) خرم شدن . (یادداشت بخط مؤلف ) : تا زمین و آسمان خندان شودعقل و روح و دیده صد چندان شود. مولوی .- خند...
خورسند شدن . [ خوَرْ / خُرْ س َش ُ دَ ] (مص مرکب ) خرسند شدن . شاد شدن . خورسند گشتن . (یادداشت مؤلف ). || قانع و راضی شدن .
خداگیر شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بعقوبت خدای تعالی گرفتار شدن . بعذاب یا لعن خدا گرفتار گشتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : میرود سوی تو شانی که...