اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شدن

نویسه گردانی: ŠDN
شدن . [ ش َ/ ش َ دَ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱,۳۴۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
گران شدن عنان . [ گ ِ ش ُ دَ ن ِ ع ِ ] (مص مرکب ) کشیدن عنان اسب برای توقف دادن آن : گران شد عنان و گران شد رکیب سر سرکشان خیره گشت از...
له و لورده شدن . [ ل ِ هَُ ل َ وَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت له شدن . خرد و خاکشی شدن . له و په شدن .
سینه برطاق شدن . [ن َ / ن ِ ب َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شیفته و عاشق شدن . (از ناظم الاطباء). بی تاب شدن . بی قرار شدن : دل مسکین حاجتمند مشتاق ...
خرد و خاکشی شدن . [ خ ُ دُ ک ِشی ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت خرد شدن . ریزه ریزه شدن .
چشمه بماهی شدن . [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رفتن آفتاب است ببرج حوت . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
تالان تالان شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) غارت و چپاول سخت شدن . تاراج و چپو بسیار شدن . رجوع به تالان و تالان تالان بودن شود.
پوسته پوسته شدن . [ ت َ ت َ / ت ِ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) صورت پوستکها گرفتن . به ورقه های نازک مبدل شدن .
با کسی آتش شدن . [ ک َ ت َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از، با او در خشم بودن . (غیاث اللغات ). با او در مقام خشم بودن و آتش بمعنی خشم است ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
برآغالانیده شدن . [ ب َ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تحریک شدن . برانگیخته شدن : دَبَق َ به ؛ برآغالانیده شد بچیزی که پس جدا نشد از آن . (منتهی ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.