شرف
نویسه گردانی:
ŠRF
شرف . [ ش َ رَ ] (ع مص ) بزرگ و بلندقدر شدن و عالی مرتبه گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بزرگوار شدن . (المصادر زوزنی ) (برهان ) (دهار). شرافة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شرافت و شرافة شود. || دوام کردن بر خوردن کوهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || بلند شدن گوش و کتف . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || رسیدن کسی بر امر بزرگی از خیر و یا شر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
شرف جهان قزوینی، میرزاشرفالدین سیفی حسنی، فرزند میرنورالهدی قاضی جهان (۹۱۲- ۹۶۸ ق) خطاط، ادیب و شاعری که متخلص به «شرف» بود. وی را از خاندان معروف س...
رئیس شرف الدین .[ رَ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن رئیس ابوسعد المظفری ابن محمدبن حسن ، مکنی به ابوعلی و ملقب به جمال الرؤسا و قائم مقا...
شرف الدین مظفر. [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن منصوربن حاجی . از خواف خراسان . از پادشاهان آل مظفر متوفای 713 هَ . ق . اتابک ...
شرف الدین طبیب . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ طَ ] (اِخ ) به نیابت ابن قیس نصرانی ، تدریس طب مدرسه ٔ مستنصریه داشت . (از یادداشت مؤلف ).
شرف الدین قرشی . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ ق ُ رَ ] (اِخ ) ابوالقاسم بن عبدالحلیم . رجوع به ابوالقاسم ... شود.
حسام شرف الدین . [ ح ُ م ِ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن ابی بکر نسفی . رجوع به حسام نسفی شود.
صاحب شرف الدین . [ ح ِ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به محمدبن صاحب زین الدین شود.
ابوبکر شرف الدین . [ اَ بو ب َ ش َ رَ فُدْ دی ] (اِخ ) سومین از اتابکان لر کوچک . او پس از قتل سیف الدین رستم برادر خویش در حدود 625 هَ . ق . ا...
شرف الدین مسعودی . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) مؤلف کتاب «جهان دانش » در علم هیأت . (آقای جلال الدین همایی در التفهیم به نظریه های ...
شرفالدین خراسانی ملقب به شرف (زادهٔ ۱۲ اسفند ۱۳۰۶ در همدان — درگذشتهٔ ۱۴ آبان ۱۳۸۳ در تهران) از برجستهترین استادان فلسفهٔ یونانی در ایران بود. مهمت...