شرق
نویسه گردانی:
ŠRQ
شرق . [ ش َ / ش ِ ] (ع اِ) روشنی که از شکاف در درآید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || (ص ) لحم شرق ؛ گوشت بی چربی . ج ، شارِق .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوشت لخم . گوشتی که چربی نداشته باشد. (آنندراج ). رجوع به شَرِق شود.
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
شرغ . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است به بخارا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چرغ . نام قریه ای به بخارا. معرب چرغ است که نام یکی از دیه های بزرگ ب...
شرغ شرغ . [ ش َ رَ ش َ رَ / ش َ ش َ ] (اِ صوت ) بانگ بهم خوردن دو چیز. (یادداشت مؤلف ). شرق شرق . رجوع به شرق شرق شود.