اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعة

نویسه گردانی: Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
تغلق شاه . [ ت َل َ / ل ُ ] (اِخ ) (... ثانی ) چهارمین از سلاطین تغلقیه ٔ هند که از 790 تا 791 هَ . ق . حکومت داشت و رجوع به تاریخ طبقات سلاط...
بندر شاه . [ ب َ دَ رِ ] (اِخ ) بندری است در 36کیلومتری مغرب گرگان و انتهای راه آهن سراسری ایران . در کنار بحر خزر و آن در سال 1306 در زمان ...
بومی شاه . (اِخ ) نام اصطخر است . و اصطخر را بومی شاه ، نام نهادند؛یعنی مقام گاه شاه و بلغت بادی زمین را که مقام گاه اصلی باشد بوم خوانند....
حاجی شاه . (اِخ ) ابن یوسف شاه . آخرین اتابکان یزد است که ازسنه ٔ 690 تا سنه ٔ 718 هَ . ق . حکومت کرد و چون در این سال (718) برادر شیخ ابواس...
ارسی شاه . [ ] (اِخ ) ملک تاج الدین . ملک معظم نصیرالحق والدین خسرو نیمروز او را به اوق با یکهزار مرد از سوار و پیاده از غور و هراة و اسفزار و...
اعظم شاه . [ اَ ظَ ] (اِخ ) پسر سوم عالمگیر از سلاطین هند. او از طرف پدر خود والی کابل و پس از آن فرمانروای احمدآباد شد. و بعد از درگذشت پدر...
اعظم شاه . [ اَ ظَ ] (اِخ ) غیاث الدین بن سکندر. رجوع به کلمه ٔ مزبور شود.
دست شاه . [ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان نردین بخش میامی شهرستان شاهرود. واقع در 32هزارگزی شمال نردین با 350 تن سکنه . آب آن از رودخان...
حکیم شاه . [ ح َ ] (اِخ ) عبدالحکیم . شاعری از مردم لاهور. او را تذکره ٔ شعرائی است حاوی شرح حال گویندگان معاصر خود او که در اورنگ آباد به س...
حکیم شاه . [ ح َ ] (اِخ ) محمدبن مبارک قزوینی . یکی از مشاهیر علما و اطباء از مردم قزوین از شاگردان ملاجلال الدین دوانی است و صاحب تآلیف کث...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.