اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعة

نویسه گردانی: Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۹ ثانیه
شاه گردی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) بندگی و فرمانبرداری و شاگردی . (ناظم الاطباء). اما در جای دیگر دیده نشد. رجوع به شاگرد و شاگردی شود.
شاه کاری . (حامص مرکب ) شاگاری . سخره کاری . بیگاری . رجوع به شاکاری شود.
شاه فلک . [ هَِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است : ز شاه فلک تیغو مه مرکب اوزحل خود و مریخ خفتان نماید. خاقانی .خور خ...
شاه غزل . [ غ َ زَ ] (اِ مرکب ) بهترین غزل از غزلهای شاعر. شاخص و فرد میان غزلها همچون شاه بیت که بیت ممتاز میان ابیات یک غزل است . رجوع...
شاه غیب . [ غ ِ] (اِخ ) دهی از دهستان درزو سایه بان بخش مرکزی شهرستان لار. دارای 196 تن سکنه . آب آن از چاه و باران . محصول آن غلات است...
شاه فیل . (اِخ ) دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 70 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرا...
شاه قام . [ م ْ / م َ ] (اِ مرکب ) لفظی است مرکب از شاه و قام (فعل ماضی عربی ) بمعنی شاه برخاست و این در وقتی گفته میشود که در شطرنج با...
شاه نبی . [ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش هندیجان شهرستان خرمشهر. دارای 220 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرا...
شاه نجف . [ هَِ ن َ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سلطان و فرمانروای نجف . || (اِخ ) در تداول عامه امیرالمؤمنین علی علیه السلام .
شاه نجف . [ ن َ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فلارد بخش لردگان شهرستان شهرکرد. دارای 316 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از ف...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.