اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعة

نویسه گردانی: Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۲ ثانیه
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) مؤلف حبیب السیر نویسد: چون استندار حسام الدوله اردشیر وفات یافت استندار شهرآکیم که برادر او بود مدت سی سال جای ا...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) لقب دومین فرزند فخرالدوله حسن که آخرین فرد سلسله ٔ باوند بوده است و در سال 745 هَ . ق . بدست کیابیان جلابی منقر...
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) امیر غازی . لقب امیرمبارزالدین محمد آل مظفر است . رجوع به مبارزالدین محمد شود.
شاه غازی . [ هَِ ] (اِخ ) لقب رستم بن علاءالدوله علی بن رستم از امرای مازندران است . (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 420). و نیز رج...
شاه فرنگ . [ هَِ ف َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در تداول کودکان بر برنده ٔ نذر و شرط اطلاق شود. غالب بر حریف . و در تداول کودکان مثل است :...
شاه فرید. [ ف َ ] (اِخ ) یا شاه آفرید یا شاهفرند. نام دختر فیروزبن یزدجرد بود که او را حجاج بن یوسف ثقفی به زنی برد. (از ابن خلکان در شرح ...
شاه طغان . [ طُ ] (اِخ ) طغانشاه . رجوع به طغانشاه شود. || (اِ مرکب ) در بیت ذیل خاقانی ظاهراً کنایه از آفتاب باشد : شاه طغان چرخ بین ب...
شاه طغان . [ طُ ] (اِخ ) نام چندتن از پادشاهان ایران بوده است که بر نواحی متعددی حکومت میکرده اند. رجوع به طغانشاه در لغتنامه شود.
شاه عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) قاتل شهاب الدین محمود و از اقربای وی بود. (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 420).
شاه صینی . (اِ مرکب ) لوح ها باشد تُنُک برنگ سیاه که از عصاره ٔ گیاهی کنند و از چین آرند و در دردسر بکار است و طرز استعمال آن این است که ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.