شعة
نویسه گردانی:
Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۸ ثانیه
چشمه شاه . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «مزرعه ای است از ناحیه ٔ فشارود قاینات و بدون سکنه است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص ...
چشمه شاه . [ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 54 هزارگزی جنوب سبزواران و 4 هزارگزی خاور ر...
بیرام شاه . [ ب َ ] (اِخ ) بیرام بیگ . از امیران و ندیمان معروف سلطان اویس جلایر. وی مورد محبت و التفات مخصوص سلطان اویس بود و سلطان نسبت ...
پیران شاه . (اِخ ) دهی از دهستان سوسن بخش ایزه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 42 هزارگزی شمال خاوری ایزه . کوهستانی ، گرمسیر. دارای 165 تن سکنه .آ...
شاه الطاق . [ هَُطْ طا ] (اِخ ) لقب دیگر مؤمن الطاق است و این لقبی بود که پیروان او بجای شیطان الطاق بدو میدادند. (از تکمله ٔ ابن الندیم ...
شاه انجم . [ هَِ اَ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (از آنندراج ) : شاه انجم خادم لالای اوست خدمت لالاش ...
شاه انجیر. [ اَ ] (اِ مرکب ) نوعی از انجیر است و آن را انجیر وزیری هم خوانند. (برهان قاطع) (آنندراج ). نوعی گزیده از انجیر و بعضی گویند شاه ان...
شاه آفرید.[ ف َ ] (اِخ ) دخت فیروزبن یزدگردبن شهریار که او راقتیبة هنگام فتح سمرقند نزد حجاج فرستاد و حجاج او را به ولید هدیه نمود. و او ماد...
شاه اسپرم . [ اِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) مرکب از شاه و اسپرم . (برهان قاطع چ معین ). شاه اسپرغم باشد. (از برهان قاطع). رجوع به شاه اسپرغم شود. مع...
شاه آزمای . [ زْ / زِ ] (نف مرکب ) آزماینده ٔ شاه . امتحان کننده ٔ شاه : پژوهنده ای بود حجت نمای در آن انجمن گشت شاه آزمای .نظامی .