اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعة

نویسه گردانی: Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
شاه بابا. (اِ مرکب ) کلمه ای که فرزندان شاهان پدر خودرا بدان میخواندند و خطابی بود که پسران سلاطین صفویه و قاجاریه بپدران خود میکردند. (ی...
شاه ارمن . [ هَِ اَ م َ ] (اِخ ) لقب ابوالفتح موسی بن ملک العادل ابوبکربن ایوب . این لقب در تاریخ 625 هَ .ق . بر روی اسطرلاب سوریا منقوش ...
شاه اسپر. [ اِ پ َ ] (اِ مرکب ) مرکب از «شاه » و «اسپر» (مخفف اسپرم ) شاه سپرم . ریحان الملک . ضیمران . رجوع به شاه اسپرغم ، شاه سپرغم . شاه اسف...
شاه برقان . [ ب َ ] (اِ مرکب ) مصحف شابرقان و بمعنی پولاد و معدنی باشد. رجوع به شابرقان و شابرن و شابورق و شابورقان و شابورگان و شابورن شو...
شاه بزرگ . [ هَِ ب ُزُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پادشاه شاهان . شاهنشاه .شاه چند ناحیه که خود شاهان یا امرایی داشتند. مرحوم پیرنیا آرد: وقتی ...
شاه بستان . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان جعفرآباد شهرستان ساوه . دارای 128 تن سکنه .آب آن از قنات و محصول آن غلات و بنشن و پنبه و شغل ا...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) نام شخصی که خدمت شمع و چراغ شاه عباس داشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان افشاریه ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران . دارای 121 تن سکنه .آب آن از قنات و رودخانه . محصول آن غ...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان قشلاق بزرگ بخش گرمسار شهرستان دماوند. دارای 212 تن سکنه . آب آن از حبله رود. محصول آن غلات ، بنشن...
شاه بداغ . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجرود بخش مرکزی زنجان . دارای 379 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، انگور و میوه جات ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.