شعة
نویسه گردانی:
Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
شاه محمود. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 98 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهن...
شاه گردون . [ هَِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید جهانگرد باشد. (برهان قاطع).
شاه کهریز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان . دارای 97 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول آن غلا...
شاه کربلا. [ هَِ ک َ ب َ ] (اِخ ) در تداول عوام و مرثیه سرایان ، حسین بن علی علیهماالسلام .
شاه فیروز. (اِخ ) دهی از دهستان شبانکاره ٔ بخش برازجان شهرستان بوشهر. دارای 105 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغ...
شاه فقیرا. [ ف َ رُل ْ لاه ] (اِخ ) نام شاعری است لاهوری که تخلص او آفرین بوده است . رجوع به آفرین و شاه آفرین هندی شود.
شاه قبادی . [ ق ُ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در جوانرود سکنی دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 59).
شاه قربان . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول ...
شاه درانی . [ هَِ دَرْ را ] (اِخ ) احمدشاه درانی افغانی ابدالی که از سال 1160 تا 1187 حکومت کرده است . رجوع به احمدشاه افغانی شود.
شاه دیوان . [ هَِ دی ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرمانروای دیوان . || (اِخ ) دیوی که تمیم انصاری را بشب برد و در مهلکه انداخت و پس از هفت...