اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شعة

نویسه گردانی: Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
شاه ولی ا. [ وَ لی یُل ْ لاه ] (اِخ ) از عالمان کلام و حدیث هند بود. شبلی نعمانی می نویسد: وی بروز چهارشنبه چهارم شوال 1214 هَ . ق . در د...
شاه ولی ا. [ وَ لی یُل ْ لاه ] (اِخ ) دهلوی ملقب به ابوعبداﷲ وی در سال 1180 هَ . ق . بدنیا آمد. مردی فقیه و اصولی ، محدث و مفسر و دارای ت...
شاه ولی بر. [ وَ ب َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از طوایف بلوچستان مرکزی یا ناحیه ٔ بمپور مرکب از 500 خانوار. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 100).
شاه نیمروز. [ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سلطان نیمه ٔ روز و آن کنایه از آفتاب است . (از برهان قاطع) (از آنندراج ).
شاه نیمروز. [ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام حاکم سیستان ، زیرا سیستان را نیمروز نیز خوانند. (ازبرهان ) (ازآنندراج ).
شاه منصوری . [ م َ ] (اِخ ) نام طایفه ای از ایلات کرد ایران است که در ییلاق قریه ٔ امام و کرد سیران و قشلاق زهاب سکنی دارند. (جغرافیای سی...
شاه منصوری . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بم . دارای 215 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و خرما است . (از...
شاه منصوری . [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس . دارای 70 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن خرما و مرکبات...
شاه مقصودی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به شاه مقصود.- تسبیح شاه مقصودی ؛ نوعی تسبیح که دانه های سبحه از سنگ شفاف مخصوص که بزردی و سبز...
شاه فیروزی . (اِخ ) قریه ای است در دوفرسنگ و نیمی شمال ده کهنه شبانکاره ٔ فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.