شعة
نویسه گردانی:
Šʽ
شعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) درآمیختن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۷۰۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
شاه جهان آباد. [ ج َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میبد بخش اردکان شهرستان یزد. دارای 343 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ ...
شاه چین کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب )بهترین را گزیدن . (یادداشت مؤلف ). قطف بهترین میوه . (یادداشت مؤلف ). برگزیده ٔ میوه ٔ درختی را چیدن .
شاه باش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نثار کردن سکه یا نقل بر سر داماد و عروس . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شاباش کردن شود.
شاه بن میکال . [ هَِ ن ِ ] (اِخ ) دومین کس از خاندان آل میکال است . رجوع به آل میکال شود.
رئیس شاه کوه . [ رَ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 68هزارگزی باختری شوسف . سکنه ٔ آن 198 تن است . آب رئیس...
ابن وصیف شاه . [ اِ ن ُوَ ] (اِخ ) ابراهیم . او را تاریخی است بر دو بخش ، قسمت اولی در تاریخ عام و جزء دوم مخصوص اقلیم مصر و عجائب آن و نی...
شاه عباس اول . [ ع َب ْ با س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) رجوع به عباس اول شود.
شاه عباس دوم . [ ع َب ْ با س ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) رجوع به عباس دوم شود.
شاه عالم دوم . [ ل َ م ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) جلال الدین علی جوهر. از سلاطین بابر یا گورکانیان هند بود و در سال 1136 هَ . ق . به دنیا آمد و در سال ...
شاه غازی بن . [ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از محله های عمده ٔ ساری است . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ترجمه ٔ فارسی ص 81 و بخش انگلیسی ص 54).