شفع
نویسه گردانی:
ŠFʽ
شفع. [ ش َ ] (ع مص ) جفت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). جفت کردن ، یعنی افزودن یک واحد به یک . (از اقرب الموارد). || جفت کردن رکعت را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جفت شدن برای کسی اشباح ، شفعت لی الاشباح (مجهولاً)؛ جفت شد مر مرا اشباح یعنی یک چیز را دو دیدم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || اعانت کردن کسی را بر عداوت و ضرر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زیاده کردن چیزی را بر چیزی . قوله تعالی : من یشفع شفاعة حسنة (قرآن 85/4)؛ ای یزد عملاً الی عمل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
شفع. [ ش َ ] (ع اِ) جفت . خلاف وتر. ج ، اشفاع . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). جفت . (دهار) (ترجمان القرآن ) (از...
شفع. [ ش َ / ش ِ ] (ع مص ) بچه شدن در شکم ماده شتر و یا میش علاوه بر بچه ای که در شکم دارد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاط...
شفع. [ ش َ ] (اِخ ) خالق و خدای عزوجل . (ناظم الاطباء).
شفا. [ ش َ ] (ص ، اِ) روا و مشروع و جایز. و هر چیز جایز و روا و مشروع . (ناظم الاطباء).
شفا. [ ش ِ / ش َ ] (از ع ، اِمص ) شفاء. تندرستی و بهبود از مرض . (ناظم الاطباء). بهبود. برء از مرض . بِل ّ. (در فارسی بیشتر به فتح شین تلفظ کنند...
شفا. [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) ترکش و تیردان . || جعبه . (ناظم الاطباء) ۞ .
شفا. [ ش َ] (ع اِ) بقیه ٔ هلاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آخر عمر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کرانه ٔ هر چیز. (منتهی الارب ) (ناظم ال...
شفا. [ ش َ ] (ع مص ) فروشدن آفتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
شفاء. [ ش ِ ] (ع اِ) دوا. ج ، اَشفیة. جج ، اَشافی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شفاء که اغلب به فتح شین تلفظ کنند به کسر است . (نشریه ٔ دانشکده...
شفاء. [ ش ِ ] (ع مص ) دوا کردن . تندرستی دادن کسی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). بهتری دادن از مرض . (زمخشری ). آسانی دادن ...