اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شل

نویسه گردانی: ŠL
شل . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از محال مغان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
شَل. ا. هندی. بّه هندی. سفرجل هندی [docynia indica] "نام هندی، سفرجل هندی است و آن میوه ای گرد به منزله جلوز است که پوست ندارد." از قهرمان، ...
پیزی شل . [ ش ُ ] (ص مرکب ) سخت کاهل و بیکاره . پیزی گشاد. گَل ِ گیوه گشاد.
شل شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از کار بازماندن دست و پا که در اراده ٔ شخص نباشد. (ناظم الاطباء). لنگ شدن . (یادداشت مؤلف ).
شل شدن . [ ش ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضعیف شدن . سست شدن . (فرهنگ فارسی معین ).- شل شدن پای کسی ؛ آهسته رفتن او برای رغبت به چیزی . (یادد...
شالی شل . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . دارای 421 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، توتون و حبوبات است . (از...
شل محله . [ ش ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لنگاشهرستان شهسوار. سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از رودخانه ٔ کاظمرود. محصول عمده ٔ آنجا برنج...
شل محله . [ ش ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش رامسر شهرستان شهسوار.آب آن از رودخانه ٔ ترکرود. محصول عمده ٔ آنجا مرکبات ، چای...
شل و ول . [ ش ُ ل ُ وِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) پریشان و آشفته و درهم و بی نظم : عمامه ٔ شل و ول ، شوریده گوریده . (یادداشت مؤلف ). چیزی که اج...
گل و شل . [ گ ِ ل ُ ش ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، بر زمین پر گل و لای اطلاق شود و کلمه ٔ شل بمعنی روان خلاف سفت است ، چنانک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.