اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهاب

نویسه گردانی: ŠHAB
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن نظام . او راست : شرحی بر معمیات حسین بن محمد شیرازی . (از کشف الظنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب بن الیاس شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) یا آل شهاب . نام چند خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند.اصل ایشان از حجا...
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) (1217 - 1275 هَ .ق .) شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای میان نهر فرات )، مشهور به آلوسی زاده ٔ بغدادی . از مفتیان مذهب...
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) (چم ...) از قرای بلوکات مضافات بندر بوشهر است . (مرآت البلدان ج 4 ص 261).
شهاب . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که از 198 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 10965 تن است و قرای ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اولکا ūlkâ (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
ام شهاب . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (اِخ ) غنویة. از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 249 شود.
تیر شهاب . [ رِ ش ِ / ش َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخش هایی که به شب در آسمان از سویی به سویی شوند همچو تیر پران : دوش چو سلطان چرخ تافت...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۲۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.