شهاب
نویسه گردانی:
ŠHAB
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به نجم الدین شود.
واژه های همانند
۲۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمدبن محمد بوصیری شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب بن الیاس شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) رجوع به احمد شهاب شود.
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) یا آل شهاب . نام چند خاندان معروف در سوریه و لبنان است که در تاریخ معاصر لبنان اهمیت بسیار داشته اند.اصل ایشان از حجا...
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) (1217 - 1275 هَ .ق .) شهاب آلوسی (منسوب به آلوس جزیره ای میان نهر فرات )، مشهور به آلوسی زاده ٔ بغدادی . از مفتیان مذهب...
شهاب . [ ش ِ ] (اِخ ) (چم ...) از قرای بلوکات مضافات بندر بوشهر است . (مرآت البلدان ج 4 ص 261).
شهاب . [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که از 198 آبادی تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 10965 تن است و قرای ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: اولکا ūlkâ (سنسکریت) **** فانکو آدینات 09163657861
ام شهاب . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (اِخ ) غنویة. از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 249 شود.
تیر شهاب . [ رِ ش ِ / ش َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درخش هایی که به شب در آسمان از سویی به سویی شوند همچو تیر پران : دوش چو سلطان چرخ تافت...