اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

شهاب الدین

نویسه گردانی: ŠHAB ʼLDYN
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) عوفی کنیه ٔ وی را ابوالحسن و نام او را طلحه یاد کرده او را از مردم مرو دانسته و لطف طبع و دیگر فضائل وی را ستوده است ، آنگاه درباره ٔ قطعات و قصاید وی می نویسد نادر و کمیاب است و او را رباعی گو شمرده و 18 رباعی از وی نقل کرده است از این قبیل :
آن دل که بدی فارغ و ساکن پیوست
برخاست چو اندر او هوای تو نشست
آن دست که بند چرخ را بگشادی
بندسر زلف تو به یک موی ببست .

#


گیرم که ز زلف حلقه ها بافته ای
وآنگه به رخ چو ماه برتافته ای
الماس لطافت از کجا یافته ای ؟
کآن لعل چنان به حیله بشکافته ای .
(لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ج 2 ص 354).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به سهروردی شهاب الدین شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب سلیمان شاه ایوئی حکمران کردستان بزمان مستعصم عباسی و از امرای او و ممدوح اثیر اومانی . (یادداشت مو...
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به شاه جهان شهاب الدین شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب حیص بیص سعدبن محمد... رجوع به حیص بیص ... شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به صائغ حکیم شهاب الدین ... شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به عبدالرحمن بن اسماعیل دمشقی و ابوشامة شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبداﷲبن لطف اﷲبن عبدالرشید الخوافی مدعو به حافظ ابرو. رجوع به حافظ ابرو شود.
شهاب الدین . [ ش ِبُدْ دی ] (اِخ ) لقب عبداﷲ فامی بنا به گفته ٔ خوندمیر معاصر و مداح سلطان عزالدین عمر میرغنی (جد پادشاهان کرت ) بوده است . ...
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به (شاه ...) علی ابورجاء غزنوی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به علی شهاب الدین شاه شود.
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۷ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.