شهر
نویسه گردانی:
ŠHR
شهر. [ ش َ ] (ع مص ) آشکارا کردن چیزی را. (منتهی الارب ). شهرة. (منتهی الارب ).آشکارا کردن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). معروف کردن . (المصادر زوزنی ): شهره بکذا شهراً؛ آشکارا کردن یا آشکار با زشتی کردن . (از اقرب الموارد). || برکشیدن شمشیر خود را از نیام : یشهر سیفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شمشیر خود را برکشیدن . شمشیر بکشیدن . (المصادر زوزنی ). رجوع به شهرت شود.
واژه های همانند
۱۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
شهر بزرگ . [ ش َ رِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدینة. کورة. (دهار). در برابر شهرک که شهر خرد است .
شهر داود. [ ش َ رِ وو ] (اِخ ) همان قلعه ٔ صهیون است که اول ازآن ِ پبوسیان بود و پس از آنکه داود آنرا مفتوح ساخت قصری و شهری در آن بنیاد ا...
شهر زرین . [ ش َ رِ زَرْ ری ] (اِخ ) شهری بوده است از عمارات حضرت سلیمان . (آنندراج ) : سوارش در نظر از قصر ایوان بود چون شهر زرین سلیمان . اس...
شهر زنان . [ ش َ رِ زَ ] (اِخ ) نام شهری که ساکنانش از شاه و وزیر و برنا و پیر همه زنان بوده اند یا زنی پادشاه آن شهر بوده چنانکه در هندوست...
شهر قباد. [ ش َ رِ ق ُ ] (اِخ ) نام شهری بین ارجان و ابرشهر در فارس . (از معجم البلدان ).
شهر فرنگ . [ ش َ رِ ف َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی سرگرمی کودکانه و آن چنانست که مقداری تصویرهای گوناگون را طوماروار به یکدیگر چسبان...
شهر وزیر. [ ش َ رِ وَ ] (اِخ ) نام شهری است . بعید نیست که «گیث » یا «جیث » با شهر جدیدی که شهر وزیر یا وزیر نام دارد یکی باشد و احتمال دارد ...
شهر کسان . [ ش َ رِ ک َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غربت . (یادداشت مؤلف ).
شهر کهنه . [ ش َ رِ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. در جنوب این ده مزار شیخ فریدالدین عطار و نقاش معروف...
شهر کهنه . [ ش َ رِ ک ُ ن َ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است و از 18 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل گردیده و در حدود 11234 ت...