شیباء
نویسه گردانی:
ŠYBAʼ
شیباء. [ ش َ ] (اِخ )ابوبکربن شائب . محدث است و متأخر. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
شیباء. [ ش َ ] (ع ص ) گویند: باتت بلیلة شیباء (بفتح و اضافت ) و هم چنین بلیلة الشیباء؛ شبی که در آن بکارت زن باکره زائل کرده شود. لیلة شیب...
شیباء. [ ش َ ] ۞ (ع ص ) زن سپیدموی و پیر. (ناظم الاطباء).
شیبا. (ص ، اِ) ۞ از پهلوی چیباک ، شیپاک ، تندرو: آژی شپاک ؛ مار تیز در رفتار، مار شیبا. (یادداشت مؤلف ). مار افعی .(برهان ) (انجمن آرا) (از جهان...
نام دخترانه است به معنای: هوشیار و زرنگ، تیز کار و تیز فهم، قابل و لایق در کار های امور منزل، باسلیقه در کار هایکه ظرافت و نظافت زیاد در کار است.
شیبا طلحا. [ ] (اِ) به سریانی عوسج است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به عوسج شود.
شیبا کیلیا. [ ] (اِ) به سریانی عوسج الکلب است . (فهرست مخزن الادویه ).