شیخ
نویسه گردانی:
ŠYḴ
شیخ . [ ش َ ] (اِخ ) ابن لال احمدبن علی همدانی شافعی (متوفی 398 هَ . ق .) او راست : معجم الصحابه . (از کشف الظنون ). و نیز رجوع به احمدبن علی همدانی شود.
واژه های همانند
۲۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
شیخ آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان زاوه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه است و 218 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شیخ آباد. [ ش َ] (اِخ ) دهی از دهستان میان جام بخش تربت جام است و 138 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شیخ آبیل . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
باغ شیخ . [ غ ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کنار رودخانه و فرقان بخش حومه ٔ شهرستان ساوه که در 9 هزارگزی خاور مرکز بخش و بر کنار راه ش...
چاه شیخ . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 136 هزارگزی جنوب خاور کنگان ، کنار راه فرعی لار به گله دا...
حسن شیخ . [ ح َ س َ ش َ ] (اِخ ) رجوع به حسن چوپانی شود.
داغ شیخ . [ ش َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت . واقع در 49هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و هفت هزارگزی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شیخشاهی (به سکون خ): نوعی از نظام سلطه که ایدهی محوری آن سلطنت غیرموروثی یک فقیه است که توسط جمعیتی از فقها انتخاب میگردد؛ ولایت فقیه؛ نگا: شیخشاه
دادا. (اِخ ) : دادا تخلص زلال سرا و غزل سرای معاصر ( ابوالفضل عظیمی بیلوردی ) می باشد.