صاحب
نویسه گردانی:
ṢAḤB
صاحب . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن حاتم فرغانی . وی در سفری که به حج رفت به بغداد شد و در آنجا حدیث گفت . علی بن عمر کسکری از وی حدیث کند. (تاریخ بغداد ج 9 ص 344).
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
صاحب دیوان . [ ح ِ ب ِ دی / ح ِ دی ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سرکار و ناظر خزانه و مالیه ٔ دولت . عهده دار عایدات مملکت . شغلی بوده است تقریباً معا...
صاحب دیوان . [ ح ِ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو، 20000گزی شمال باختری خیاو، 15000گزی شوسه ٔ خیاو-اهر. جلگ...
صاحب دیوان . [ ح ِ دی ] (اِخ )عطاملک جوینی (علاءالدین ...). رجوع به عطاملک شود.
صاحب دیوان . [ ح ِ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد جوینی ، ملقب به بهاءالدین . وی پدر عطاملک و شمس الدین جوینی است و ملازمت حکام و شحنگان مغول دا...
صاحب دیوان . [ ح ِ دی ] (اِخ ) محمدبن محمد جوینی ، ملقب به شمس الدین . چون هلاکو در آغاز سال 661 هَ . ق . امیر سیف الدین بیتکچی خوارزمی وزیر ...
صاحب دیوان . [ ح ِ دی ] (اِخ ) میرزا محمدتقی علی آبادی مازندرانی . رجوع به صاحب علی آبادی شود.
صاحب بلخی . [ ح ِ ب ِ ب َ ] (اِخ ) (مولانا...) مولانادر فن شعر ماهر بود و در علم ادوار و موسیقی کامل ونادر، و در عملهای خود اشعار خود میانخانه ...
صاحب الوقت . [ ح ِ بُل ْ وَ ] (اِخ ) رجوع به صاحب الزمان شود.
صاحب امضاء. [ح ِ اِ ] ۞ (ص مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از وزیر و نویسندگان باشد. (برهان قاطع).
خانه صاحب . [ ن َ / ن ِ ح ِ ](اِ مرکب ) صاحبخانه بلهجه ٔ مردم گیلان . خدای خانه .