اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صاحب

نویسه گردانی: ṢAḤB
صاحب . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن حاتم فرغانی . وی در سفری که به حج رفت به بغداد شد و در آنجا حدیث گفت . علی بن عمر کسکری از وی حدیث کند. (تاریخ بغداد ج 9 ص 344).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
صاحب عیال . [ ح ِ ع َ ] (ص مرکب ) عیالمند. خداوند عائله . خداوند زن و فرزند : بنده صاحب عیال و مال نداشت بجز آن مزرعه منال نداشت . نظامی .
صاحب قبله . [ ح ِ ب ِ ق ِ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لقبی است که مسلمانان هند به بزرگان مذهب خود دهند.
صاحب قبله . [ ح ِ ب ِ ق ِ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) رجوع به مسلم بن احمد... (ابوعبیده ) شود.
صاحب قران . [ ح ِ ب ِ / ح ِ ق ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آن مولود که وقت افتادن نطفه ٔ وی در رحم مادر، یا بوقت ولادت او قران عظمی باشد و برج ...
صاحب قران .[ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به امیر تیمور گورکانی شود.
صاحب قران . [ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به سلطان حسین بایقرا شود.
صاحب قران .[ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به ناصرالدین شاه قاجار شود.
صاحب قران . [ ح ِ ق ِ ] (اِخ ) (سید...) امام علی . وی از شعرای هندوستان بود و در اوائل قرن سیزدهم میزیست و در زمان نواب آصف الدوله به لکهنو...
صاحب نظری . [ ح ِ ن َ ظَ ] (حامص مرکب ) صفت صاحب نظر. رجوع به صاحب نظر شود : گفتم که کنم توبه ز صاحب نظری باشد که بلای عشق گردد سپری . سعدی...
صاحب مرده . [ ح ِ م ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) وصف است مال یا چیزی را که خداوند آن مرده باشد : هرکه میمیرد غم او قسمت من میشودوارثم گویا من ا...
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۲۶ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.