گفتگو درباره واژه گزارش تخلف صبوحی نویسه گردانی: ṢBWḤY صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب آتشکده گوید شعر بسیاری در مثنویات گفته و این شعر در وصف اصفهان ازوست :چه شهری ز وسعت برون از گمان نگین دان و فیروزه ٔ آسمان . (آتشکده ٔ آذر ذیل شعرای جرفادقان ).و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی صبوحی صبوحی . [ ص َ ] (حامص ) به وقت صبح شراب خوردن . (غیاث اللغات ). غارج . صبا شریه . || (ص نسبی ، اِ) شراب بامداد. (غیاث اللغات ) : هر صبح را ز... صبوحی صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب آتشکده گوید بعضی او را بدخشانی شمرده اند اما چون بهروی مشهور بوده است بنام او در اینجا رقمی شد. گ... صبوحی صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) شاعری است . و صاحب مجالس النفائس آرد که وی شیرازی است و نانوائی میکرد و هرچه هرروزه از دکان حاصل میکرد در راه دروی... صبوحی صبوحی . [ ص َ ] (اِخ ) معروف به عبدی الظریف . او را دیوانی است . (کشف الظنون ). صبوحی زدن صبوحی زدن . [ ص َ زَ دَ ] (مص مرکب ) صبوحی نوشیدن . نوشیدن شراب در بامداد : بر من که صبوحی زده ام خرقه حرامست ای مجلسیان راه خرابات کدام... بهشت صبوحی بهشت صبوحی . [ ب ِ هَِ ص َ ] (اِ مرکب )شراب بهشتی که در بامدادان نوشند. (ناظم الاطباء). حسین صبوحی حسین صبوحی . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) شاعر موسیقی دان و هنرمند سده ٔ یازدهم هجری بود. از خوانسار برخاست و به تبریز شده و از آنجا باتفاق ملا ... صبوحی دادن صبوحی دادن . [ ص َ دَ ] (مص مرکب ) تصبیح . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). نوشانیدن صبوح . صبوحی کردن صبوحی کردن . [ ص َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شراب نوشیدن در بامداد ویا شراب نوشیدن از بامداد تا گاه خفتن : اگر توانی یک شنبه را صبوحی کن کجا صبوح... صبوحی ساختن صبوحی ساختن . [ ص َ ت َ ] (مص مرکب ) صبوحی خوردن . صبوحی ساز کردن : صبوحی ساز خاقانی و کار آب کن یعنی که آب کار بازارم چنان آمد که من خو... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود