اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صحن

نویسه گردانی: ṢḤN
صحن . [ ص َ ] (اِخ )کوهی است نزدیک سوارقیة که آب خوش دارد. (منتهی الارب ). کوهی است در بلاد سلیم بالای سوارقیة و در آن آبی است که هباءة نام دارد که دهنه ٔ چاههای بسیاری است که از سوی پائین بیکدیگر راه دارد و آب بعضی در دیگری ریزد و آن آبی پاکیزه و گواراست . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صحن پالوده . [ ص َ ن ِ دَ ] (اِ مرکب ) کنایه از اندام نهانی زن بکر است . (آنندراج از شرح سکندرنامه ). || در دو بیت ذیل نظامی «صحن پالوده »...
سحن . [ س َ ] (ع مص ) مالیدن چوب را تا که نرم و تابان گردد. (منتهی الارب )(آنندراج ). مالیدن چوب را تا که نرم گردد. (اقرب الموارد). || ش...
سحن . [ س َ ] (ع ص ) یوم سحن ؛ روز جماعت بسیار. (منتهی الارب ). در اقرب الموارد به صورت ترکیب اضافی ضبط شده است و سحن مضاف الیه یوم آمده ...
سحن . [ س ِ ] (ع اِ) پناه جای . یقال : هو فی سحنه ؛ ای فی کنفه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.