صفا
نویسه گردانی:
ṢFA
صفا. [ ص َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اوغاز بخش باجگیران شهرستان قوچان . 39000گزی جنوب باختری باجگیران سر راه مالرو عمومی باجگیران به بی بهره . کوهستانی . سردسیر. سکنه 106 تن . آب آن از چشمه . محصولات غلات و تریاک . شغل اهالی زراعت ، مالداری ، قالیچه و گلیم و جوراب بافی . راه مالرو. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های همانند
۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سفاء. [ س َ ] (ع مص ) بریده شدن شیر ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سفاء. [ س ِ ] (ع اِ) دوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
سفع. [ س َ ف َ ] (ع اِ) سیاهی سر رخسار زن برگردیده رنگ از لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سفع. [ س َ ] (ع مص ) به بال زدن مرغ یکدیگر را. || طپانچه زدن کسی را. || انکار کردن چیزی را. (منتهی الارب ). || موی پیشانی گرفته کشی...
سفع. [ س ُ ] (ع اِ) دانه ٔ حنظل . || دیگدان آهنی یا عام است . || سیاهی که بسرخی زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ثفاء. [ ث ُف ْ فا ] (ع اِ) به لغت عبرانی اسم خردل سفید و حرف بابلی است . رشاد. حب الرشاد. تخم سپندان . سپندان خرد. سپندان خوش . سپندان سپید...