اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صلتان

نویسه گردانی: ṢLTAN
صلتان . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) عبدی ، نام وی قثم بن خبیئة از عبدالقیس و شاعری مفلق است . از اوست :
اذا قلت یوماً لمن قد تری
ارونی السری اروک الغنی
و سرک ما کان عند امرئی
و سر الثلاثة غیر الخفی .
رجوع به عیون الاخبار ابن قتیبة، عقدالفرید چ محمدسعید عریان ، الشعر و الشعراء ابن قتیبة و شدالازار ص 365 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
سلطان محمود. [ س ُ م َ] (اِخ ) ملقب به یمین الدوله و بزرگترین پادشاه سلسله ٔ غزنویان است و اول پادشاهی است که لقب سلطان گرفت و در زمان ...
سلطان مرادی . [ س ُم ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان . دارای 155 تن سکنه و آب آن از رودخانه ٔ شلمان و استخ...
سلطان میدان . [ س ُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور، دارای 1557 تن سکنه وآب آن از قنات است . محصول آ...
پادشاه سلطان . [ دْ / دِ س ُ] (اِخ ) رجوع به پادشاه خاتون دختر شاه شجاع شود.
گویجه سلطان . [ج َ / ج ِ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر. واقع در 2هزارگزی ورزقان و 1500گزی راه ارابه رو تبر...
خرم شاه سلطان . [ خ ُرْ رَ س ُ ] (اِخ ) خواهرزاده ٔ ظهیرالدین میر بابرمیرزا بود وبحکومت بلخ رسید. (حبیب السیر ج 4 ص 388 چ خیام ).
پیربداق سلطان . [ ب ُ س ُ ] (اِخ ) برادر مصطفی خان از خوانین اوزبک . پیربداق بدیعالجمال خواهر سلطان حسین بایقرا را بزنی گرفت . رجوع به حبیب ا...
سلطان الجبوری . [ س ُ نُل ْ ج َ ] (اِخ ) سلطان بن ناصربن احمد الجبوری از دانشمندان بغداد و منسوب به الجبور است که قبیله ٔ بزرگی است که بر ک...
سلطان الحکماء. [ س ُ نُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) ملقب به حاجی میرزاابوالقاسم طبیب مشهور قرن 13 و 14 هجری . بسبک قدیم بسیاری از اطبای اواخر قاجاری...
سلطان العلماء. [ س ُ نُل ْ ع ُ ل َ ] (اِخ ) حسین بن میرزا رفیعالدین محمدبن امیر شجاع الدین محمود حسینی . نسب وی اصفهانی است و زادگاهش نیز اص...
« قبلی ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ صفحه ۱۳ از ۱۹ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.