اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

صید

نویسه گردانی: ṢYD
صید. [ ص َ ] (ع اِ) شکار. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). آنچه بگیرند از وحش و جز آن . (مهذب الاسماء). شکاری . (مجمل اللغة). نخجیر :
جمله صید این جهانیم ای پسر
ما چو صعوه مرگ بر سان زغن .

رودکی .


مرا چشم زخمی عجب رو نمود
که دهر آنچنان صیدی از من ربود.

فردوسی .


برزم ریزد؟ ریزد! چه چیز؟خون عدو
بصید گیرد؟گیرد! چه چیز؟ شیر ژیان .

فرخی .


بسیار صید دیگر بدست آمد از هر چیزی . (تاریخ بیهقی ).
ای دهر جز از من بجوی صیدی
نه مرد چنین مکر و افتعالم .

ناصرخسرو.


نخورد شیر صید خود تنها.

سنائی .


این شکارگاه من است و صید آن به من اولیتر. (کلیله و دمنه ).
خصم برکشتنم سبک برخاست
گفت صیدی عجب گران افتاد.

خاقانی .


شاه بدان صید چنان صید شد
کش همگی بسته ٔ آن قید شد.

نظامی .


یا کشد صید خویش را صیاد
یا دهد دانه یا کند آزاد.

دهخدا.


- امثال :
صید را چون اجل آید سوی صیاد رود .
|| دام و آنچه بدان شکار کنند. || هر چیز محکم و استوار که در ملک احدی نباشد. (منتهی الارب ). || (مص ) شکار کردن . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی )(غیاث اللغات ) :
ناهید چون ترا دید روز صید
گفتا درست هاروت از بند رسته شد.

دقیقی .


از چو منی صید نباشد هوی
زشت بود شیر شکار شکال .

ناصرخسرو.


چو باز را بکند بازدار مخلب و پر
بروز صید بر او کبک راه گیرد وچال .

شاهسار (ازفرهنگ اسدی ).


بهر صیدم چند تازی خسته شد پای سمندت
صبر کن تا من به پای خویشتن آیم به بندت .

فرصت .


|| کج گردن ساختن کسی را. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
شاه سید علی اکبر. [ س ِی ْ ی ِ ع َ اَ ب َ ] (اِخ ) نام محلی است در نزدیکی شهر اسپاهان و دارای معدن زغال سنگ است . (یادداشت مؤلف ).
جامع سید سلطان علی . [ م ِ ع ِ س َی ْ ی ِ س ُ ع َ ] (اِخ ) مسجدی است در بغداد که تاریخ بناء آن معلوم نیست گویا آن را در عصری که جامع مرجان ...
سادات سید ناصرالدین . [ت ِ س َی ْ ی ِ ص ِ رِدْ دی ] (اِخ ) یکی از طوایف کرد ساکن پشتکوه ایران است . ییلاق آن ایل درب امامزاده و قشلاق آن ...
سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی (۱۲۸۱ - ۲۴ آبان ماه ۱۳۶۰ هجری شمسی در تبریز) مولف تفسیر المیزان، فقیه، فیلسوف و مفسر قرآن، شیعه و ایرانی...
علی سیاه و کلاته سید. [ ع َ وَ ک َ ت َ س َی ْ ی ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت ، بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . واقع در 16هزارگزی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سید محمّدکاظم شریعتمداری (۱۵ دی ۱۲۸۴، تبریز - ۱۴ فروردین ۱۳۶۵ تهران) موسس حزب جمهوری خلق مسلمان ایران و دارالتبلیغ اسلامی و از روحانیون و مراجع تقلید ...
زندگی نامه معاون مدیر کل اسبق کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه فردوسی و کتابدار سابق موسسه‌ی مطالعات اسماعیلی، لندن، دکتر س. ج. بدخشانی دکترای خود را در فل...
نویسنده : مهدی طهماسبی دزکی کارشناس ارشد زبان وادبیات فارسی پیشینیه ارادت عاشقانه مردمان دیار چهارمحال وبختیاری به خاندان عصمت وطهارت را باید در سده ه...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.