صیم
نویسه گردانی:
ṢYM
صیم . [ ص ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائم . (منتهی الارب ). رجوع به صائم شود.
واژه های همانند
۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
صیم . [ صی ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائم . (منتهی الارب ). رجوع به صائم شود.
صیم . [ صی ی َ ] (ع ص ) سخت و استوار توانای گرداندام . (منتهی الارب ).
سیم . (اِ) نقره . پهلوی «اسیم » ۞ ، در فارسی «آ» ۞ از اول کلمه ٔ (پهلوی ) حذف شده ، اما سیمین در پهلوی آمده . اورامانی «سیم » ۞ (رشته ٔ نق...
سیم . [ س َ ی َ ] (اِ) چوبهایی است که برزیگران بر دو طرف چوبی که بر گردن گاو زراعت گذارند بندند. (برهان ). چوبی است که برزگران بر دو طرف ...
سیم . [ س ِ ی ُ / س ِی ْ ی ُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه ٔ سوم واقع شود. (ناظم الاطباء) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). ثالث . ثلاث . ...
سیم پا. [ س ِ ی ُ ] (اِ مرکب )کنایه از آلت مردی . شرم مرد. (فرهنگ فارسی معین ).
بی سیم . (ص مرکب ) (از: بی + سیم = نقره ٔ مسکوک ) بی پول . (یادداشت مؤلف ) : عاشقان بی سیم را شب خوش که هرکه را این نسیم باید دست و دام...
سیم کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) (از: سیم ، مفتول + کش ، کشنده ، جرار). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). استاد مفتول کش اعم از آنکه مفتول طلا، نقره ،...
سیم کش . [ ک ُ] (نف مرکب ) (از: سیم ، نقره ۞ + کش ، کشنده ، قاتل ). (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کنایه از مسرف و بوالفضول . (آنندراج ). بسیار خ...
سیم گل . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) گلابه که بر بام و دیوار مالند و بر روی آن کاهگل کنند. (برهان ). گلی است سفید که خانه را بدان سفیدکنند و این عم...