اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ضأط

نویسه گردانی: ḌAṬ
ضأط. [ ض َ ءَ ] (ع مص ) هر دو دوش و بازوان را حرکت دادن در رفتن . (منتهی الارب ). جنبانیدن دو دوش و تن . (منتخب اللغات ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
ذات الضریع. [ تُض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) التهاب ضریع. ۞
ذات العجرم . [ تُل ْ ع ُ رُ ] (اِخ ) موضعی است به بطحاءنزدیک قوافر و حنو. (المرصّع). یا نزدیک ذوقار. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 111 و معرب جوالی...
ذات العسرة. [ تُل ْ ع ُ رَ ] (اِخ ) یکی از منازل حاجیان بصرة، نزدیک ماویةو ینسوعة. رجوع به کلمه ٔ قساء در مراصدالاطلاع شود.
ذات العذبة. [ تُل ْ ع َ ب َ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات العرار. [ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) نام موضعی است در شعر و عَرار گیاهی است خوشبوی .
ذات العراس . [ تُل ْ ع ِ ] (اِخ ) موضعی است .
ذات العضوم . [ تُل ْ ؟ ] (اِخ ) نام موضعی است در شعر.
ذات العنقر. [ تُل ْ ع ُ ق ُ ] (اِخ ) موضعی است بدیار بنی بکربن وائل .
ذات العنیق . [ تُل ْ ع ُ ن َ ] (اِخ ) آبی است نزدیک حاجر بر طریق حاجیان کوفه به مکه بر یک میلی نُشناش . شاعر گوید : الا تلکما ذات العنیق کا...
ذات القتاد. [ تُل ْق ُ ] (ع اِ مرکب ) نوعی از مار است . || (اِخ ) جایگاهی است به برسوی وادی به مدینة که میان دو کوه کوچک واقع است . (الم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.